اره بعد از چندین سال زندگی مراسمشونم مثل ادمای بود که ازدواج اولشونه
منم جشن عروسی مفصل گرفتم حنا بندون گرفتم خرید عروسی کردیم شوهرم پسر بود و خودش گفت مهم نیست جدا شدی برام هرچی خواستمو گرفت
خواب دیدم شهریور باردار میشم توی خواب حساب کردم بچم خردادی میشه برام دعا کنید بعداز ۱۲سال به آرزوم برسم حتی خوابشم برام شیرین بود من تاابد منتظر امیرعلی و نفس کوچولوم میمونم میدونم خدا به من نگاه میکنه و منم مادر میشم