2777
2789
عنوان

دلم برای مامان بابام تنگ شده 😔

872 بازدید | 37 پست

بچها من راهم خیلی دوره توی شهر غریبم همشم تو خونم 6 ماه یبار میبینمشون واقعا دلم گرفته دلم برای کنار اونا بودن تنگ شده لطفا بهم بگین چجوری کنار بیام 

تازه هم نیست 5 سال شده ازدواج کردم ولی هرموقع از پیششون میام داغوون میشم کاش منم اینجا یکیو داشتم دارم میمیرم از بغض

یه تجربه بگم بهت. الان که دارم اینجا می نویسم کاملاً رایگان، ولی نمی دونم تا کی رایگان بمونه. من خودم و پسرم بدون هیچ هزینه ای یه نوبت ویزیت آنلاین کاملاً رایگان از متخصص گرفتیم و دقیق تمام مشکلات بدنمون رو برامون آنالیز کردن. من مشکل زانو و گردن درد داشتم که به کمر فشار آورده بود و پسرم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت که خدا رو شکر حل شد.

اگر خودتون یا اطرافیانتون در گیر دردهای بدنی یا ناهنجاری هستید تا دیر نشده نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص بگیرید.

منم همینه وضعیتم 

ولی من دلم برا مادر شوهرم تنگ شده😁

آه از غمی که تازه شود باغمی دیگر 😭😭😭                                                             خدایا صبر بده به ما زمانی که لا نعلم الا خیرا  دیگر رو با بغض و گریه میشنویم،زمانی که دیگر ابراهیمی پشت سر نیست😭                                      تعریف میکنه ،میگه رفتم سر قبر دیدم هی داره با خودش میگه مادر کاش به جای تو من رو میزدن و گریه میکرد،مادره دیگه.....(مادر شهید آرمان علی وردی)

عزیزم تماس تصویری برقرار کن.  هر دو سه ماه هم برو یه هفته پیششون.  چررا زانوی غم بغل میکنی 😍 هر چقدرم دور باشه بالاخره تو یه کشورین.  کسایی که تو‌کشور غریبن چی بگن.  سعی هم کن سرتو گرم کنی اگه تونستی سرکار برو باشگاه برو

چیکار میکنی خواهر تلفنی باهاشون حرف میزنم دق میکنم از تنهایی روزی 100 دفعه بحرفم باهاشون بازم سیر نم ...

من دلتنگ میشم  فقط گریه میکنم بهشون نشون نمیدم که دلم تنگ شده.بچه داری؟ 

  
عزیزم تماس تصویری برقرار کن.  هر دو سه ماه هم برو یه هفته پیششون.  چررا زانوی غم بغل میکنی ...

شهری ک من توشم و ادمایی ک دورمن  خیلی تعصبیین حق هیچکاری جز خونهداری ندارم

خب خودتون‌از‌اول راه دور انتخاب کردین‌واس‌ازدواج دیگه.باید یجورایی‌قبول کنی‌این‌دوریو.درضمن‌هروز ک‌میتونی‌تصویری زنگ‌بزنی بزن‌باهاشون‌حرف بزن باز یخورده از دلتنگیات کم‌میشه‌این‌بهترین‌راه

آری سکوت ساده ترین راه گفتگوست
من اونارم ندارم 

اونا هم تو شهر مامانم اینا هستن

منم خیلی دلم برا خانوادم تنگ میشه 

ولی این تابستون که رفته بودم خونشون خیلی اذیت شدم 

مامانم خیلی ناراحتم کرد 

توبه کردم دیگه  خونشون شب نمونم

دیگه دارم با خودم کلنجار میرم حتی دلم براشون تنگ نشه

آه از غمی که تازه شود باغمی دیگر 😭😭😭                                                             خدایا صبر بده به ما زمانی که لا نعلم الا خیرا  دیگر رو با بغض و گریه میشنویم،زمانی که دیگر ابراهیمی پشت سر نیست😭                                      تعریف میکنه ،میگه رفتم سر قبر دیدم هی داره با خودش میگه مادر کاش به جای تو من رو میزدن و گریه میکرد،مادره دیگه.....(مادر شهید آرمان علی وردی)
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز