سلام دوستان 17 سالمه از یه سنی به بعد دیگه گریه نکردم بجای نشون دادن اشکام توی تنهایی فقط یه گوشه تنها می نشستم و از ناراحتی فکر میکردم خیلی نگران خانوادم میشم اگه چیزیشون بشه ولی فقط وابستگیه انگار قلبم از سنگه نه گریه میکنم بغض خفم میکنه ولی نشون نمیدم حتی نمیتونم مثل بقیه خوشحالیم و نشون بدم از 13 سالگی اینجوری شدم من واقعا زندگی سختی داشتم از بچگی چیزایی که نباید و تجربه کردم جوری که الان هر کی منو میبینه میگه گستاخ حاضر جوابی حتی مغرور و بی احساس هم میگن ولی واقعا زندگی و تجربه های سخت و بدی که داشتم باعث شده به هر کی اعتماد نکنم سخت عاشق بشم شایدم اصلا عاشق نشم برام مهم نباشه حرف بقیه حتی معنی دوست داشتن هم ندونم موندم چیکار کنم😔