2777
2789
عنوان

نامزد رفیق باز

1031 بازدید | 61 پست

خانوما ما نامزدیم‌خوانوادشم منو خیلی دوست دارن. نامزدم وقتی از سر کار درمیاد بااااید با دوستش باشه حتی وقتی با من بیرونه منو با عجله میرسونه خونه تا یه ساعت بااون باشه.دیشبم که یلدا بود باخانوادش بود سریع یه چیز خورده پاشده رفته ساعت ۱۲ شب پیش اون.میگه تو باشی نمیذم ولی میبیتم که وقتیم با منه هی عجله داره ساعت که ۱۰ شب میشه منو برمیگردونه خونه تا بااون باشه .بااونم ۱ ،۲ ساعت میگرده ها ولی این نگرانم میکنه به خودشم میگم‌میگه این ۱ ،۲ ساعت من رفته تو چشت؟ میگه پس توچطور همش با مامانت یا بابات میری بیرون.

خیلی میترسم حس‌میکنم وابسته ی این کار شده میخوام به مامانش بگم 

یاهم خودمم همس با دوستام بگردم نظرتون چیه

Hiç bir kalem kaderi, silip başdan yazmiyor...

بچه‌ها، دیروز داشتم از تعجب شاخ درمیاوردم

جاریمو دیدم، انقدر لاغر و خوشگل شده بود که اصلا نشناختمش؟!

گفتش با اپلیکیشن زیره لاغر شده ، همه چی می‌خوره ولی به اندازه ای که بهش میگه

منم سریع نصب کردم، تازه تخفیف هم داشتن شما هم همین سریع نصب کنید.

از آدم رفیق باز فرار کن! خواهرانه بهت گفتم. خود دانید...

نه شعرهای سهراب، نه عاشقانه های شاملو، هیچ کدام مرهم بی قراری هایم نشد. کسی جز اخوان حال مرا درک نکرد.آنجاکه گفت: «کیستم جز تکه ای تنهایی»
از آدم رفیق باز فرار کن! خواهرانه بهت گفتم. خود دانید...

خب چیکار کنم راه فراری ندارم .به مامانش بگم؟یاخودمم‌مثل خودش بشم ببینه چقدر زشته

Hiç bir kalem kaderi, silip başdan yazmiyor...
هیچچچچچچ وقت ترک‌نمیکنه این رفیقش رو‌نطمبن باش

خب به نظرت چیکار کنم اصلا وقتی میبینم ساعت که ۱۰ شد منو‌باعجله میرسونه خونه خیلی دلم‌میشکنه به خودشم میگم‌میگه از خونتون ناراحت میشن من تورو‌درک‌میکنم

Hiç bir kalem kaderi, silip başdan yazmiyor...

دقیقا مث نامزذ سابق من

تا میومد خونه ما یا خونه خودشون یا میرفتیم بیرون

دلش پر میرد بره پیش دوستش

تاااازه با دوستش زندگی میکرد خونه مجردی داشتن

من خیلی اذیت میشدم نذاشتم کار ب عقد بکشه با اینک خبلی دوسش داشتم تمومش کردم

دوس پسر منم هر شب باید یکی دو ساعت بره کافه....با رفیقاش..واقعا خیلی رو مخ منه همش خانواده هاهم در ج ...

عین‌منید.چیکار کنیم من دلم از این‌ میشکنه که با من بودنی هم منو با عجله میرسونه خونه تا بااون بره

Hiç bir kalem kaderi, silip başdan yazmiyor...
خب چیکار کنم راه فراری ندارم .به مامانش بگم؟یاخودمم‌مثل خودش بشم ببینه چقدر زشته

ی چیزی بهت میگم تصمیم با خودت دیگ

من خالم شوهرش رفیق باز بود و هس البته

پیییر شد 

میمومد خالمو مبذاشت خونه ما تانصف شب میرفت با رفیقاش

خالم پیر شد شوهرشم آدم نشد

دقیقا مث نامزذ سابق من تا میومد خونه ما یا خونه خودشون یا میرفتیم بیرون دلش پر میرد بره پیش دوستش ...

عین منید این میگه بریم خونه ی خودمون من تورو‌تنها نمیذارم بااون برم.ولی وقتی میبینم وقتی بیرونیم منو‌باعجله میرسونه خونه تابااون بره دلم‌میشکنه میگم‌این با من خوش نیست درحالیکه من انقد میگم‌میخندما

Hiç bir kalem kaderi, silip başdan yazmiyor...
عین‌منید.چیکار کنیم من دلم از این‌ میشکنه که با من بودنی هم منو با عجله میرسونه خونه تا بااون بره

نمیدونم واقعا هرچی سعی میکنم نره باز کاره خودشو میکنه منم هر شب درگیرم با خودم و اعصابم بهم میریزه.دقیقا واسه منم همینکارو میکنه اگه اون موقعه باهم باشیم هرجور شده باید بره

خدایا شکرت❣
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز