دیشب انقباض داشتم رفتم بیمارستان گفتن واست nst مینویسیم و بعد گفت : درد داری باید معاینه شی منم هنوز ۳۴ هفتم گفتم نمیشه و نمیزارم و... ولی با اصرار معاینه کرد نهایت گفت برو بیمارستان فلان چون داری زایمان میکنی و اینجا دستگاه نداره ...دلم ریخت کلی گریه کردم و رفتم بیمارستانی ک گفته بود .
اونجا دوباره ان اس تی گرفتن کمرم داشت له میشد دسشویی شدید داشتم مثانم پر بود تخت ارتفاعش زیاد بود بهم آنژیوکت زدن دستم پر خون شده بود ...داشتم با درد خودم میساختم گفت باز کن معاینه کنم، جیغ زدم و گریه و گفتم نمیزارم و الان اونجا معاینه شدم و تو برگه نوشته و ...خلاصه پیروز شد و معاینه کرد و گفت باز شدی بریم سراغ روند زایمان کم کم امروز میزایی...گوشیمم شارژ باتری نداشت که بگم شوهرم بیاد غریب گیر افتاده بودم.بعد nst باز دستگاه اوردن ک قلب بچه رو بگیریم و دوباره طاق باز بودم از گمر درد داشتم گریه میکردم میگفت چرا مقاومت میکنی اینا درد زایمانه فوقش یه هفته بچت میره دستگاه...وای داشتم دیوونه میشدم تک و تنها بی همراه تکون خوردن واسم کار سختی شده بود...صبح شد داشتم از گشنگی میمردم هی دلمو صابون زدم گفتم الان نون پنیری میارن انگار نه انگار یه لیوان آبم ندادن معدم انگار داشت جر میخورد و تند تند دسشویی داشتم ، یه کم بعد دانشجوها اومدن شروع کردن انگشت زدن به شکمم یکیشون گفت بچه تکون میخوره گفتم الان نه(تو نگو چون شب بهم بتا زدن بچه خوابه) یهو شکممو عین قابلمه تکون تکون داد نزدیک بود دق کنم و جیغ زدم.اونیکی یه ماما بود ک انگار دیگ دانشجو نبود با یه جفت دستکش لاتکسی اومد گفت پاتو باز کن معاینه کنم دیگه قاطی کردم. رفتم براشون😂 ... داد زدم گفتم سرمو درارین میخام برم نمیذاشتن..گفتم با رضایت شخصی میرم گفت نمیشا شوهرت برگه رضایت زایمانو بیرون امضا کرده
حالا یه در پشتی داشتن به دستشویی راه داشت ولی پله میخورد میرسید بالا ک پارکینگ بود بعدم در خروجی، منم آنژیو بدست رفتم دستشویی بعدم الفرار😓 ماشین شوهرمو پیدا کردم بعد بیس دقیقه جهنمی خودشم پیدا کردم ، گفت مرخصت کردن گفتم بریم😓 بدون تسویه شوهرم گفت چیشده ، گفتم هیچی باید استراحت کنم فقط😂😂
اومدم خونه یه ساعت خوابیدم بعد یادم افتاد گوشی و کیفمو جا گذاشتم خوبیش این بود ک گوشیم خاموش شده بود و شارژرش فقط باید مال خودش باشه
هنوز شوهرم نمیدونه فراریم😐😐😐😐 اونجا هم شماره منو فقط دارن ک اگه زنگ بزنن گوشیم همونجاست😂😂😂
عصرم رفتم پیش دکتر خودم معاینه این کجا و اونا کجا ...معاینه دکترم اصلا درد نداشت بعدم گفت اصلا باز نشدی و چرت گفتن بهت و خلاصه حالم خیلی خوب شد.
حالا دارو برام نوشته دعا کنید به وقت زایمان کنم.هم کسیو ندارم هم تجربه ندارم هم نگران نینی کوچولومم خیلی سخت باردار شدم و دوران بارداری سختیم داشتم، این مدت اخیر هم یه از خدا بیخبر کلی بهم استرس وارد کرد. دیشب بعد هربار درد و زجر فقط واگذارش کردم به خدا.😭
خدایا دامن همه رو سبز کن 🌱