بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
اونروز سه ساعت دور ماشین میدویید دنبالم منم هی از این در میرفتم از اون در میومدم بیرون
یا درارو قفل میکردم
_بچها نخندینا :) ... صرفا چون تو حاضری برای باورت کشته شی ، به این معنی نیست که باورت درسته🙂ولی من بیشترین ضربان قلبمو موقع قشنگ ترین اشتباهم داشتم❤️یک ساعت بخاری رو خاموش کن و دعا کن سردت نشه تا فاصله علم و اعتقاد رو بفهمی..افراط تو هرچیزی سمه ×😉 خوردند و شکستند و دریدند و تکاندند//هرچیز در این خانه بی برگ و نوا بود//گفتند چنینیم و چنانیم٫دریغا//اینها همه لالایی خواباندن ما بود💔
من همیشه محترمانه و با ادب نظرمو بیان میکنم. هر جا ادب نشون دادم و بی ادبی دیدم عین خودشون رفتار نمیکنم و نمیگم با هرکی عین خودش، فقط به این فکر میکنم که من از یه گوساله توقع ادب ندارم! چون اون تو طویله بزرگ شده، از طرفی بین گاوها هم رشد کرده! در مورد خیلیا هم همینطوره. مراقب شخصیت خودتون باشید🤩🌹سر تا پایم را خلاصه کنندمی شوم "مشتی خاک"که ممکن بود "خشتی" باشد در دیوار یک خانه، یا "سنگی" در دامان یک کوه، یا قدری "سنگ ریزه" در انتهای یک اقیانوس، شاید "خاکی" از گلدانیا حتی "غباری" بر پنجره! اما مرا از این میان برگزیدند :برای" نهایت"برای" شرافت"برای" انسانیت"و پروردگارم بزرگوارانه اجازه ام داد برای :" نفس کشیدن "" دیدن "" شنیدن "" فهمیدن "و ارزنده ام کرد بابت نفسی که در من دمیدمن منتخب گشته ام :برای قرب برای رجعت برای سعادت من مشتی از خاکم که خدایم اجازه ام داده:به انتخاب، به تغییر ، به شوریدن، به" محبت "