اره شوهرم سر بار داری اولم کلی ادا در اورد وکلی دلم رو شکست اصلا راضی نبود حتی یه بارم کتکم زد بهش گفتم تو لیاقتش رو نداری و به این زودیا بچه دار میشدی باید با زجر و مسکل بچه دار میشدی اونوقت قدرش رو میدونستی گفت اگه مشکلم باشه الاههی سر جون تو بباشه که بچه دار نشیم اون بچه با مشکل بود و مجبور به سقط شدیم همیشه حس میکردم نفرینش منو گرفته تا این که بعد ۵ سال متوجه شدیم مشکل واقعی از اون بوده دکتر تو روش گفت امکان بچه دار شدنش ۲ درصده اونم معلوم نیست بمونه یا نه بر گشت اون حرف رو بیاد اوری کرد بهم گفت تو نفرینم کردی چند تا عمل سخت کرد تا این که خدا بهمون رحم کرد و دخترم به دنیا اومد الان جونشم وایسه بچم میده