2777
2789

خیلی با خودم کلنجار رفتم که آیا حرفای من به درد کسی میخوره یا نه
خلاصه گفتم بگم شاید واسه حتی یه نفرم جواب باشه

❤یا امام رضا(ع)❤به خودت سپردم غمی را که بی‌صدا قلبم را میخورد

یه تجربه بگم بهت. الان که دارم اینجا می نویسم کاملاً رایگان، ولی نمی دونم تا کی رایگان بمونه. من خودم و پسرم بدون هیچ هزینه ای یه نوبت ویزیت آنلاین کاملاً رایگان از متخصص گرفتیم و دقیق تمام مشکلات بدنمون رو برامون آنالیز کردن. من مشکل زانو و گردن درد داشتم که به کمر فشار آورده بود و پسرم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت که خدا رو شکر حل شد.

اگر خودتون یا اطرافیانتون در گیر دردهای بدنی یا ناهنجاری هستید تا دیر نشده نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص بگیرید.

من سال ۹۵عقد کردم و بهار۹۶ازدواج کردیم با همسرم سنتی اشنا شدم و از طریق دوستی که دامادمشون با برادرم داشت آشنا شدیم.دامادشون دوست برادرم بودش و من میخواستم برم جایی منو دید و به برادر زنش(شوهرم)معرفی کرد و ....

وقتی اومدن خواستگاری شوهرم یه کارمند معمولی بودش و هیچی نداشت نه پول نه ماشین نه خونه 
خوبیش این بود سالم بود/چشمش پاک بود/روزیش حلال بود.

❤یا امام رضا(ع)❤به خودت سپردم غمی را که بی‌صدا قلبم را میخورد

وقتی باهم تو اتاق تنهایی خواستیم حرف بزنیم گفت چیزی نداره چون هرچی داشته بابت هزینه درمان و ترحیم پدرش خرج کرده

پدرش بخاطر سرطان خون وخیم فوت شده بود و هزینه همه رو شوهر من داده بود البته بجز شوهرم ۴تا دیگه پسر داشت و اونا شونه خالی کرده بودن و ۹۰ درصد هزینه ها به عهده اش بوده چون اونا گفتن ما زن و بچه داریم تو تنهایی و میخوای چکار پولا رو تو هزینه کن.(یکی شونم بیکاره)

❤یا امام رضا(ع)❤به خودت سپردم غمی را که بی‌صدا قلبم را میخورد

گفتم عیب نداره و پدرت بوده و اینا.فقط  من شرطم جدای از کار و صداقت و اینا اینه که زندگی مستقل داشته باشم چون پدر شما فوت کرده و مادرتون تنهاس.شوهرم خندید گفت دیگه کی با مادرشوهر زندگی میکنه مادر منم پدرم واسش حقوق بازنشستگی گذاشته و خونه منم تهران کار میکنم و مادرم شهرستان و ازهم دوریم.پس زندگی مستقل حق هر دختریه

❤یا امام رضا(ع)❤به خودت سپردم غمی را که بی‌صدا قلبم را میخورد

برادرم خیلی پرس و جو کرد و هیچ ایرادی نداشت فقط مشکل بی پولیش بود که خانوادم گفتن عیب نداره خوب میشه مامان و بابام گفتن مام اول زندگی چیزی نداشتیم ولی الان خداروشکر همه چی داریم 
دو دل بودم  خیلی راستش یواشکی استخاره کردم خوب اومد و جواب بله دادم.
۴۰ روز نامزد بودیم و تابستون ۹۵ عقد کردیم.

❤یا امام رضا(ع)❤به خودت سپردم غمی را که بی‌صدا قلبم را میخورد

عقد کردن همان و اذیت و متلک ها شروع شد.
مادرشوهرم همیشه ایراد می‌گرفت غر میزد و اینا که من تنهام و میترسم و اینجور چیزا
اینکه پدر من سختگیر بود خیلی یعنی من اجازه داشتم شبا با شوهرم زمان عقد تا ساعت۱۰ شب بیرون باشم و حق اینکه شبا کسی خونه اون یکی بخوابه رو نداشتیم (لطفا توهین نکنید هرکس عقاید خودشو داره و من از اینکه این شرایط داشتم ناراضی نبودم جلوتر متوجه میشید)

❤یا امام رضا(ع)❤به خودت سپردم غمی را که بی‌صدا قلبم را میخورد

مامانم میگفت بعضی وقتا زنگ بزن حال مادرشوهرتو بپرس زنگ میزدم غر میزد که چرا نمیای غوره های جاری تو پاک کنی چرا نمیای سبزی خورشی های ما رو پاک کنی چرا صبح نمیای کارای ما رو بکنی شب بری چرا نمیای شبا بخوابی منم هرچی توضیح میدادم اصلا به گوشش نمی‌رفت.دیگه منم اعصابم خراب شد گفتم دیگه زنگش نمیزنم.اوایل به شوهرم چیزی نمیگفتم اما کم کم قضیه جدی شد.

❤یا امام رضا(ع)❤به خودت سپردم غمی را که بی‌صدا قلبم را میخورد

خواهر شوهرم روزا بدون اطلاع می اومد خونمون چند ساعت می نشست و به بهونه سر زدن به من همش از احوال خراب مادرش میگفت که نیاز به مراقبت داره و به مجید(شوهرم)خیلی وابسته اس هرشب زیر سرمه میگه من از دوری پسرم میمیرم و فلان اینو بگم مادر شوهرم سالمه سالمه حتی فشارم نداره

❤یا امام رضا(ع)❤به خودت سپردم غمی را که بی‌صدا قلبم را میخورد
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز