شوهرم امشب نیومد خونه سرکار بود اومدم خونه مادرم اینقدر تز شوهرم بد گفتن که نمیدونم اون به مادرش همچی میگه تو رو خنگ داره به روت نمیاره اینا منم زنگ زدم باهم دعوا شدیم 🥺😔 نمیدونم چیکار کنم کمتر تحت تاثیر حرفا مادر پدرم قرار بگیرم. چند باره داریم دعوا میکنم هر وقت میام بحث شوهرمو وا میکنن میگن تو خرج نمیکنی برات خرج نمیکنه خب بگم نداریم بعد میبینم اره چرا خرج نمیکنه اینا اه خیلی اعصابم خورده شبا یم که سرکاره نمیتونم تو خونه تنها باشم میام اینجا
تنهایی به این حرفها ترجیح میدم
بدیش اینه من بعد سریع زنگ میزنم شوهرم میگم چرا این کارو نکردی اینا .... یعنی میمونه تو دلم باید خالی کنم
منم تقریبا اینطوری بودم الان کمتر میام و تنها میمونم از وقتی بچهدار شدم
ببین اشتباهت اینجاست اجازه نده درمورد شوهرت حرف بزنن البته بی احترامی هم نکن.بعدشم قرار نیس کسی چیزی گف سریع بپری به شوهرت اونم ازپدرمادرت کینه میگیره نمیزاره دیگه بری خونشون
خانمی مساعل زندگی شخصیت به هیچکس ربطی نداره حتی خانواده ات یع دش هم بمون خونه خودت بهترین چیزه
وقتی حرف همسرت میشه بگو مامان راستی از فلانی چخبر؟ بحثو عوض کن بعدم با خنده بگو مامان جان شوهرمه هااا این حرفا چیه میزنی
من تجربه دعوا رو حرف دیگرانو دارم درحدی که ب طلاق داشت میرسید اما خب فهمیدم خوب و بد شوهرم تف سربالاس تو یقه خودمه هیچ جا نباید بگم چون باعث دعوا میشه وقتی قراره زندگی کنی چ دلیل داره بقیه اجازه بدم راجب شوهری که همه زندگیش برات میذاره نظر بدن حتی مادر یا پدرت
ببخشید عزیزم اینو میگم ولی فککنم خیلی کمسن یا بی تجربه باشی.تا الان هرچی شده عیب نداره ولی از الان به بعد عوض شو.نذار کسی ب حریم خصوصی تو و شوهرت وارد بشه چ برسه دخالتکنه حتی پدر مادر.واسه همینه ک اکثر زندگیا سر هیچ و پوچ ب جدایی میکشه دورازجون.پدرمادرا از سر دلسوزی خراب میکنن رابطه ها رو
دوست داشتی از طرف مادرشوهرتم این حرفا زده میشد و شوهرت زنگمیزد اوغات تورو داغون میکرد.
مردی که شبانه روز کار میکنه نباید از آرامش دور باشه.مشکل اولت اینه که خیلی میری خونه پدر مادرت همین باعث میشه متوجه نشن که تو زندگی جدا داری واون دختر مجرد قبل نیستی مشکل دومم اینه کقوی نیستی پشت شوهرت باش به کسی بی احترامی نکن ولی اجازه هم نده دخالت کنن
یبار برادر من میخواس از شوهرم انتقاد کنه خییییلی محترمانه بهش گفتم مشکل شخصیمه خودم من باهاش کنار اومدم شما نگران نباشید دیگه اول و اخرش شد
تو شوهرتو دوست داری یان
بعدش زندگی شخصیت تو به هیچگس ربط نداره
حرفتو قبول دارم. من ۲۴ سالمه .میدونی تو خونه ما اینجوزی باید بزاری حرفاشو بزنه وگرنه دعوا میشه بعد من بتونم اینو از تو کلم بیرون کنم حرفاشو خوبه تموم میشه ولی متأسفانه عصبی میشم .با خودم گفتم دیگه نیام ولی آخه شوهرم بیشتر شبا نیست
به برادرمم میگم بیا خونم وایتا میگه نمیتونم. نمیدونم دیگه کم آوردم میگم فقط برا خواب بیام پیششون بهتر نیست ؟
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
