قربونت عزیزم ان شالله درست میشه نگراننباش
یه چی بهت میگم خواهرانه
من ۲۴روز بخاطر سقط و بارداری خارج از رحمم خونه مامانم اینا بودم
کلیییی بهم رسیدن داداشام از گل کمترم نگفتن اشاره میکردم همهچی حاظر بود چون شوهرم بهم دور بود هربار ک میخواستم برم دکتر یا بیمارستان یا ازمایشگاه سریع میبردنم میخوام بهت بگم یعنی همههه چیو در حقم تموم کردن ولی آخرش وقتی اومدم خونه خودم آرامش گرفتم
این دوسه شبی ک تو تخت خودمم در کنار شوهرمم آروم ترم اختیار زندگیم دستمه با اینکه ۲۳سال تو اون خونه بودم و بزرگ شدم
میخوام بهت بگم هرچی ام ک بگن و بشه نذار خدایی نکرده زندگیت سر حرفای خاله زنک بهم بخوره چون هیچ جااااا خونه خودت نمیشه