دلم گرفته ...برا پدرم ....برا زحمتاش....براهریت خودم ......برای دستای پدرم ....برا اوضاع خونمون ....چراخدا نمیبینه منو .....بس نیست یعنی ....نباید پدرمادرمن روخوشی ببینند....اگه دراثر گناه من یااوناست ظاهرو خوب کن باطن میسازم ومیسوزم ....اینقدر چرا خفت میخورم ....چرااینقدر مردم دلسوزی میکننن .دلم کیخواد برم کنار کوه جیغ بزنم بگم خداااا ببین منو