سلام عزيزاي دلمم ديروز تاپيك زدم خيلي دلم گرفته بود منتظر بهانه براي گريه بودم. همون موقع پدرم انگار از راه دور دلتنگيمو حس كرد زنگ زد گفت عصر تا بچه ها رسيدن از مدرسه اماده بشين بياين پاركي كه خيلي دوست داشتم از بچگي.. مامان بابا ها انگار
از دل بچه هاشون خبر دارن بچه ها تا رسيدن خونه گفتم سوپرايز دارم فقط بپوشيد
بدو پوشيدن هم پارك پياده شديم كلي بريدن تو هوا از خوشحالي. رالي بازي كرديم بعدم ازين موتور ٤چرخها براي اولين بار سوار شدم
ای جان😍😍
واي شبم خونشون خابيدم اول صبح مامانم بيدلر كرد گفت بدو بپوش بريم به خودت برسي
هستين دخترا❤️
زنده باشي قشنگم انسالله بدر مادرت هميشع صحيح و سلامت باشن💖 جاتون خالي اول صبح مامانم بردم سالن موهامو رنگ كرد صورتمو اصلاح كرد و پاكسازي پوست حال اومدم كلي هم خوراكيا مورد علاقم خريدن 😍😅😂 حسابي تجديد قوا كردم اونجا با انرژي برگشتم.. ممنونم اون روز توي حال بدم كنار بودي گفتم الان كه خوبم هم حال خوبمو به اشتراك بگذارم❤️
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
34 ثانیه پیش
35 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
