رفته بودیم خونه مادر بزرگم زن عموم باهاش زندگی میکنه ی گوشی خراب داریم از اون گوشی های لمسی قدیمی ک کارم نمیکنه و آبجیم باهاش بازی میکنه دستم گرفته بودم زن عموم بهم گف چیه فلانی( اسممو گفت) اینو دستت گرفتی به حالت کنایه و اینکه لیاقتت اینه😭💔
من ۱۸ سالمه و گوشی ندارم از کلاس هفتم آرزوم بود داشته باشم 😔 خدایا بدجور دلم شکست از لحظه ایی ک اومدیم دارم گریه میکنم