خواهرشوهرعزیزممممم اومده خونمون چند سال بمونه!!!

اتفاقا نمک ،نمک گیر میکنه .خاک سردی میاره

منم وضعیتم مثل توبود یه خواهرشوهر دارم ک بچس ۶ سالشه ن جلوش میشد فیلم معمولی دید شوهرم میگفت این فیلم خشنه روش تاثیر میزاره😐ن لباس راحت پوشید نه با شوهرم میتونستم معمولی حرف بزنم چون حسودی میکرد و سریع گریه میکرد و دائم هم بغل شوهرم بود اصلا شوهرم منو نمیدید هرکی نمیدونست فکر میکرد بچه شوهرمه شبا هم میذاشتم وسط من و شوهرم میخوابید البته ظهرا بود جای من کنار شوهرم میخوابید دگ هروقت شوهرم میومد خونه اینم باهاش میومد خونمون دگ همش به خواهرشوهرم چشم غره میرفتم هی بهش میگفتم اینکارو نکن اونکارو بکن یا شوهرمو میگفتم اینجوری باشه من ازین ساختمون میرم دوروز باهام قهر بود شوهرم ولی دگ خواهرش نیومد 😁😁😁

من جات باشم به شوهرم میگم دلم برای پدرومادرت تنگ شده.بریم شهر اونا زندگی کنیم.بدون اونا هرگززززز🤧🤣🤣🤣

خدا شفاش بده

چ جالب منم نشنیده بود

فقط میتونم بگم کنگر براش درست نکنه🫥

حالا تو هم یکم بی محلی کن یا از خواهرشوهرت حسااااابی کار بکش فرش دربیار صداش کن بات کمک کنه بشوره خودت برو مثلا غذادرست کن موقع ابکشیدن بیا همینجوری کارای سخت ازش بکش ببین چجوری فرار میکنه

یا چند بار یه بهونه پیدا کن باهاش دعوا کن بزار قهر کنه بره

من ۱۰ سال شرایط بدتر از شما داشتم. خانواده ی شوهرم با اینکه تو یه شهر هم هستیم یا خودشون یا بچه هاشون اینجا بودن و آزار میرسوندن. یه مدت یس خوندم یه کم هم خاک ریختم تو کفششون . به طرز عجیبی خدا رو شکر شرشون کم شد.

بابا با یکی حرف بزن

رابطت با همسرت چجوریه؟اصلا نمیتونی حرف بزنی؟

زندگیتو خراب کرده که 

مگه کلفت خانومی بشوری بپزی بیاد هیچ کاری هم نکنه فقط کیف کنه

کار میکنه به سلامتی خانوادش وظیفشونه یه خونه بگیرن براش یا بیان همین شهر پیشش باشن 

به نظرم زیادی نریز تو خودت 

نمیگم دعوا کن نه ولی حرف بزن خواستتو بگو 

تا کی بریزی تو خودت و هیچی نگی مثل زالو ازت استفاده کنن

دیگه عضوی از شماست تو اون خونه هست کارها را باهاش تقسیم کن آشپزی را بذار عهده اش و جارو ردن ازش بخاه گاهی باید مستقیم حرف زد بی پروا بگو از فردا کارها را تقسیم میکنیم به شوهرت حرفی زد بگو مثل خواهرمه دیگه اینجاست بزای اینکه احساس غریبی نکنه معذب نباشه این پیشنهاد را دادم 

برای خودت ارزش قائل شو