ای جانم انشالله در بهترین زمان ، همسرت هم با آمادگی کامل همراهت میشه
منم مثه شما از بچگی عاشق مادر شدن بودم
توو تموم ۴سال قبل از ازدواجم و ۲سال عقدم میگفتم
که چقدر بچه دوست دارم
شش ماه بعد از خونه داری وقتی به همسرم گفتم
بیا کم کم آماده شیم واسه اقدام
میگفت حرفشم نزن که اصلا حوصله صدای بچه ندارم
شش ماه دوم با هر بحثی کارم شده بود گریه که تو
منو فریبم دادی
تو ناجوانمردانه رفتار کردی وقتی میدونستی من عاشق
بچه م سکوت میکردی
تا بالاخره بعد از دوسال و سه ماه از عروسی رضایت داد
ولی ... که عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکلها
با اولین اقدام باردار شدم ولی ۵سال طول کشید که
بالاخره ما هم نی نی مون رو بغل کردیم
ولی با مهربونی ، خدا واسه مون جبران کرد
غصه نخور عزیزدلم ، تو هم مادر میشی و خدای مهربون
آغوشت رو سبز میکنه
به همسرت بگو ، هیچ کس از فردای خودش خبر نداره
هیچ کس نمیدونه سرنوشت چه خوابی برای تک تک ما دیده
بگو فقط یه کاری نکن که خدای نکرده زمان از دست بره
وگرنه ، باور کن اومدن یک فرشته کوچولو باید با رغبت کامل
هر دو طرف باشه.
و اگر در آمادگی روحی و روانی و معنوی نباشه ، نباید بهش
خیلی اصرار کرد😔