بعدش تعریف کرد مثلا یکبار تو خدمت پامو عمل کرده بود نیاز به گاز بود رفتیم در داروخانه خواستم پیاده بشم بگیرم گفت خودم میرم بعدش برگشت چیزی نخرید گفتم چرا نخریدی گفت گرون میداد، روش نوشته 500 تومن ولی مثلا داروخونه میداد 800 تومن به خاطر همین نگرفتم اینا رو با بغض گفت که خودش دیگه پیاده شده بود خریده بود
یا میگفت بهش گفتم فلان وامو از، اداره بگیر بده به من قسطاشو میدم، اونم گفته بود باشه ثبت نام میکنم نزدیک شیش ماه منتظر بود که وام 40 تومنی دربیاد اخر دیده بود خبری نشد رفته بود ادارشون سوال کرده بود گفته بودن بابات اصلا وامی ثبت نام کرده نکرده. بعدش زنگ زده هنوز باباش میگفت اونا دروغ میگن. بیشتر پیگیری کرده بود فهمیده بود قبلا وام گرفته و نمیتونسته دیگه ثبت نام کنه
پولم تو حسابش بوده یا میگفت یکبار نفرین کرد چون کار داشتم با ماشینشون نبردمش. همیشه هم میگفته من اینقدر پول دادم برای ماشین پس حق و تکلیف من چی میشه حالا خودشم گواهینامه نداشته میخواسته همه جا شوهرم ببرش، یا میگفت پسرام میخوان زن بگیرن به من ربطی نداره، همینجور که ما تلاش کردیم زن گرفتیم اونا هم تلاش کنن، و میگه همین چیزا باعث شده ازش سرد بشم
به نظرتون با این رفتار های پدرشوهرم، پسرش حق داره الان دیگه کاری به کارش نداشته باشه؟