من چند وقت پیش تولد شوهرم بود و من برای تولدش تدارک دیدم و اتفاقا توی تهیه تدارکات و حتی خرید کادوی تولدش خواهرشوم همراهم بود( یعنی اومده بود خونه اممونده بود و با من میومد) و بگم تقریبا کادویی کبرای همسرم گرفتم و خرج تولدش شد 15 ملیون…. زد وتولد تموم شد و رفتن خونشون از فرداش مادرشوهرم هی به شوهرم زنگ میزنه شهریه ی خواهرتو بده…. پول قسط بده…. پول فلانو بده…کلا ب بهانه های مختلف طلب پول مکرد یه روز شوهرم گفت ندارم گفت پس چجوری انقدر الکی خرج میکنید تولد میگیرید و ولخرجی میکنید… و ب منم زنگ زد گفت چرا انقدر الکی خرج میکنید و … من بهش گفتم در خونمونو میزنن وقطع کردم و نمیدونم چی بگم که محترمانه جوابشو داشته باشم و هی سوال جوابم نکنه در مورد درامد وهزینه ها…. راهنماییم میکنید لطفا…
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
منم نمیفهمم..من وقتی شوهرم مجرد بوده تمام جهاز خواهرشو و بعدش سیسمونی اینا همشو واسه خواهرش جور کرده..عوض یه تشکر ساده هم نکردن--تازه هم پدرش فوت شد تمام خرج مراسم با ما و داداشش بود که باز هم فقط غر زدن ..بدونی چقدر حرص خوردم با این شکم حامله..خیلی بیرحمن خیلیییییییی حتی یه حلوا واسه باباش خیرات نکرد پول خرماو حلوا روهم تو فاکتور گرفتن ازمون
دقیقا مث خونواده ی شوهر من اونا هم هر وقت میان میبینن ما یه چیزی خریدین واسه خونه شروع میکنن به نال ...
خدا بهت صبر بده منم مادرشوهرم همش بهم میگه جمع کن خرج نکن یعنی یه بار نشد منو نامزدم بریم بیرون غذا بخوریم این ناراحت نشه همیشه کوفتمون میشه اولین سوالی که میپرسه اینه ک چقد پول غذا دادید
خدا بهت صبر بده منم مادرشوهرم همش بهم میگه جمع کن خرج نکن یعنی یه بار نشد منو نامزدم بریم بیرون غذا ...
ببین خونم داغون بود خواستیم یکم تعمیرش کنیم شوهر سادم رفت پیش بابای خسیسش گفت میخوام فلان کارو بکنم قشنگ جلوی من برگشت گفت خاک تو سر بی عقلتون کنم که میخواین 10 میلیون خرج تعمیر خونه کنین خودش دیوارای خونشم خراب بشه رو سرش دلش نمیاد خرج کنه
اصلا چه دلیلی داره توضبح بدی؟؟ هرچی گفت تو فقط بخند . داد و بیداد کرد تشر زد فقط بخند بدون اینکه حرفی بزنی
بچه عجیب ترین موجود دنیاست...می اید،مادرت میکند،عاشقت میکند،رنجی ابدی را دروجودت میکارد،تا اخرین لحظه عمر عاشق نگهت میدارد وتمام...! بگمانم مادر بودن یک نوع دیوانگی ست، وقتی مادر میشوی رنجی ابدی سراغت می اید، رنجی نشات گرفته از عشق..،مادر که میشوی میخواهی جهان را برای فرزندت ارام کنی،میخواهی بهترین هارا از ان او کنی،وقتی می خزد،چهاردست وپامیرود،راه میرود ومیدود،توفقط تماشایش میکنی وقلبت برایش تند میتپد..❤از دردش نفست میگیرد روحت از بیماری اش زخم میشود،مادر که میشوی دیگر هیچ چیز جهان مثل قبل نخواهد بود،مادر که میشوی کس دیگری میشوی کسی که وجودش پر از عشق وجنون ودیوانگی ست