2777
2789
عنوان

پایان شیرین قصه غصه های من

| مشاهده متن کامل بحث + 1246 بازدید | 33 پست

رفتم چند تا از تاپیکات رو‌خوندم....  

من تک فرزند مادرم هستم ک تو سن ۳۸ سالکی من رو بدنیا اورد... 

الان اون ۷۲ سالشه و من ۳۴ سالمه... 

۱۵ سال پیش به خواست خودش من ازدواج کردم و اومدم یه شهری که ۵۰۰ کیلومتر فاصله داره با شهر خودم. 

بعد چند سال پدرم فوت مرد و بعد از اون مادرم تنهای تنها زندگی کرد.... 

من همیشه دلم میخواست که همسرم راضی بشه بریم تهران و کنار مامانم زندگی کنم اما پدر شوهرم نذاشت💔نذاشت و نذاشت... 

الان سالهاست ک مامان پیرم تنها زندگی میکنه، زندگی براش سخت شده، تنگی نفس داره و دستگاه اکسیژن داره،،،،، تنها میخوابه و بیدار میشه ،کسی نیست یه لیوان اب بده دستش. منم از فکر کردن بهش گاهی فرار میکنم. چنان فشاری ب روح و جسم و قلبم وارد میشه ک توانشو ندارم.... 

حس بی عرضگی دارم... راستش گاهی فکر میکنم نکنه ک دعایی جادویی کردند. مگ میشه ک من اقدامی نکنم.... گاهی فکر میکنم اگر مامانم بمیره من چطور دیوانه خواهم شد از فکر کردن ب شبهایی ک تنهای تنها خوابیده. 

نمیدونم چرا اینها رو ک حتی تو تنهایی با خودم مرور نمیکنم از ترس  هجوم فکرها، ب شما دارم میگم... 

شاید بخاطر اینکه بدونی حداقل نزدیک مامانت بودی... حداقل کسی پیش مامانت بوده و اون تنها نبوده....  

وای خدایا  ....

باز شب و قکرهایی که میان..... 

کاش بشه کاری کنم.... 

اشک امونم نمیده 

🌸ممنون میشم اگر برای شادی روح مامان بابام صلوات بفرستید🌸

بچه‌ها، دیروز داشتم از تعجب شاخ درمیاوردم

جاریمو دیدم، انقدر لاغر و خوشگل شده بود که اصلا نشناختمش؟!

گفتش با اپلیکیشن زیره لاغر شده ، همه چی می‌خوره ولی به اندازه ای که بهش میگه

منم سریع نصب کردم، تازه تخفیف هم داشتن شما هم همین سریع نصب کنید.

رفتم چند تا از تاپیکات رو‌خوندم....   من تک فرزند مادرم هستم ک تو سن ۳۸ سالکی من رو بدنیا اورد ...

عزیز دلم، تنم یخ کرد از خواندن پیامت، تو رو خداااااا یه کاری بکن. من فکر و خیال مثل خوره روحم رو میخوره، شب و روز دارم مرور میکنم تک تک لحظه های زندگیمو با مادرم... و از لابلای ریز ترین وقایع چیزی برای سرزنش کردن خودم پیدا میکنم... و اونقدر خودخوری میکنم و به خودم لعنت میفرستم... ای کاش فرصتی داشتم...

مادر یک فرشته آسمانی و نازنین دختری که هدیه خداست برای آرامش قلب سوخته ام
رفتم چند تا از تاپیکات رو‌خوندم....   من تک فرزند مادرم هستم ک تو سن ۳۸ سالکی من رو بدنیا اورد ...

وای که من الان ۳۸ سالمه و چند روزی هست که از ترس اونچه داره بر شما میگذره، روزی به دخترم بگذره دارم دیوانه میشم... از فکر اینکه اون روزی اینچنین غصه من رو خواهد خورد و من مقصر غمی هستم که اون از ناتوانی من به دوش خواهد کشید

مادر یک فرشته آسمانی و نازنین دختری که هدیه خداست برای آرامش قلب سوخته ام
عزیز دلم، تنم یخ کرد از خواندن پیامت، تو رو خداااااا یه کاری بکن. من فکر و خیال مثل خوره روحم رو میخ ...

من الان گاهی شبا یهو بیدار میشم و اونجوری میشم. روزها همض خودمو گول میزنم. دلم میخواد با شوهرم دعوا کنم. ولش کنم. باز از غصه خوردن مامانم میترسم. اما میگم اگر چیزیش بشه چیییی

🌸ممنون میشم اگر برای شادی روح مامان بابام صلوات بفرستید🌸
من الان گاهی شبا یهو بیدار میشم و اونجوری میشم. روزها همض خودمو گول میزنم. دلم میخواد با شوهرم دعوا ...

از شوهرت فرصتی بگیر، التماسش کن، به پاش بیفت، بجوری راضیش کن. برو پیش مامانت. به خدا قسم اگه نتونی کاری کنی، و راضی کنی دلت رو و خدای نکرده بعد از ۱۲۰ سال اتفاقی بیوفته برای مامانت، هرگز دلت با شوهرت صاف نخواهد شد...


مادر یک فرشته آسمانی و نازنین دختری که هدیه خداست برای آرامش قلب سوخته ام
وای که من الان ۳۸ سالمه و چند روزی هست که از ترس اونچه داره بر شما میگذره، روزی به دخترم بگذره دارم ...

خواهش میکنم باز هم بچه بیار....‌‌دور از جون شما، نمیدونی چ شب و روزهایی ک غصه خوردم... چ شب و روزهایی تنهای تنها بدو بدو دنبال کارای مامانم بودم. من واقعا دوسش دارم اما اگر ی بچه دیکه هم بود هر دوتامون کمتر غصه میخوردیم. چقد تنها تو بیمارستان ها همراهش بودم. چقد حسرت داشتن ی خواهر یا برادر رو داشتم. وقتی میبینم کسی با خواهرش میره جایی  و اوووو هزار کار دیگه یه لحظه لبخند میزنم و از درون میریزم.... 

اصلا فکر میکنم یکی از علت هایی ک موندم تو غربت نداشتن خواهر و برادر بود. چون برادر شوهرم وقتی ازدواج کرد و پدرشوهرم با اون هم برای رفتنش ب شهر پدرخانمش مخالفت کرد ،گفته بود زنداداش کسی رو نداره💔 ک مونده اینجا. زن من خواهر برادر داره..... هر وقت یاد حرفش میفتم قلبم میشکنه.  


برای شادی خودت و بچه ت باز هم بچه بیار

🌸ممنون میشم اگر برای شادی روح مامان بابام صلوات بفرستید🌸
از شوهرت فرصتی بگیر، التماسش کن، به پاش بیفت، بجوری راضیش کن. برو پیش مامانت. به خدا قسم اگه نتونی ک ...

الانشم صاف نیست‌ . با خانوادشم. اونا هرروز دختراشون مبان و میرن. شوهرم حتی مردی ک من دوست داشتم باشه هم از اب در نیومد. من خیلی ترسو و بی عرضه م . فقط همین💔

🌸ممنون میشم اگر برای شادی روح مامان بابام صلوات بفرستید🌸
خواهش میکنم باز هم بچه بیار....‌‌دور از جون شما، نمیدونی چ شب و روزهایی ک غصه خوردم... چ شب و روزهای ...

خیلی دلم میخواد. اما غصه اینکه مادر پیری خواهم بود عذابم میده.... گاهی میگم شاید بچه ام دلش نخواد مادرش پیر باشه... شاید مایه ناراحتی بچه ام باشم.... هیچوقت از مادرت گله مند شدی که چرا تو سن بالا شما رو به دنیا اورد؟

مادر یک فرشته آسمانی و نازنین دختری که هدیه خداست برای آرامش قلب سوخته ام
خیلی دلم میخواد. اما غصه اینکه مادر پیری خواهم بود عذابم میده.... گاهی میگم شاید بچه ام دلش نخواد ما ...

نه چون خیلی دوسش دارم. خب اگر منم نبودم مامانم خیلی غصه میخورد.خیلی زندگی سختی داشته. اما خب اگر یکی دوتا بچه دیگم بیاری برای همه بهتره. نمیدونی گاهی از بی ادمی چقد غصه م میگیره. میبینم همه با یکی میرن جایی، شب نشینی ای. شب یلدا همه زیادن خونه هاشون. من و مامانم خیلی سال تحویلا فقط دو نفری بودیم. بابامم سنش بالا بود بابام ۵۰ سالش بود ک من بدنیا اومدم. اما واقعا جفتشون رو دوست داشتم و دارم. گاهی میگم اگر مامانم بچه دیگ داشت دیگ اشتباهی ک تو ازدواج من کرد رو روی اون تکرار نمیکرد و الان تنها نبود. 

🌸ممنون میشم اگر برای شادی روح مامان بابام صلوات بفرستید🌸
خیلی دلم میخواد. اما غصه اینکه مادر پیری خواهم بود عذابم میده.... گاهی میگم شاید بچه ام دلش نخواد ما ...

درضمن مامان من چون زندگی سختی داشت خیلی کار کرده بود و... کمی هم افتاده تر از سنش میومد بهش. الان زمانه فرق مرده و ۳۸ سال سنی نیست. مامان من  میگه خیلی دکترا میرفتم برای بچه دار شدنم بیرونم میکردن میگفت خحالت نمیکشی با این سنت دنبال بچه دار شدنی چون چهره ش بیشتر نشون میداد.خیلی داغ و غم دیده مامانم اما هیچوقت جلوشو نگرفت. همیشه در تلاش بود. مامان من تو کودکی زیر ده سال ب فاصله ۶ ماه پدر مادر خواهرشو از دست میده و برادر کوچبکشم نابینا میشه. اووو. قصه زندگیش مفصل. فقط شما بخاطر دخترت دیگه غصه نخور یا کمتر بخور بذار جوون تر بمونی. نذار بعضی غصه ها جا بگیره تو وجودت. مامان من دست تنها منو بزرگ کرد و خیلی قوی بود.

🌸ممنون میشم اگر برای شادی روح مامان بابام صلوات بفرستید🌸
نه چون خیلی دوسش دارم. خب اگر منم نبودم مامانم خیلی غصه میخورد.خیلی زندگی سختی داشته. اما خب اگر یکی ...

انشالله خدا به مامانت سلامتی بده عزیزم. که محتاج کسی نباشه. امیدوارم زندگی خودت هم بهتر از قبل باشه و خدا کمکت کنه بتونی به بهترین شکل همه چیزو مدیریت کنی. چشم گلم. از خدا می‌خوام به من هم کمک کنه روبراه بشم بتونم باز در آینده اقدام کنم. ان شاالله. شما خودت بچه داری؟

مادر یک فرشته آسمانی و نازنین دختری که هدیه خداست برای آرامش قلب سوخته ام
انشالله خدا به مامانت سلامتی بده عزیزم. که محتاج کسی نباشه. امیدوارم زندگی خودت هم بهتر از قبل باشه ...

بله من دوتا دارم خداروشکر.اگر شرایط جور بود بیشتر میاوردم

🌸ممنون میشم اگر برای شادی روح مامان بابام صلوات بفرستید🌸
بله من دوتا دارم خداروشکر.اگر شرایط جور بود بیشتر میاوردم

خدا حفظشون کنه برات. عاقبت بخیر بشن انشاالله 

مادر یک فرشته آسمانی و نازنین دختری که هدیه خداست برای آرامش قلب سوخته ام
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792