از حموم با تن پوش اومدم بیرون بالاتنه ی سفیدم خودنمایی میکرد درو باز کردم با پسره چشم تو چشم شدم هول شدم پام لیز خورد افتادم و رفتم تو یه آغوش گرم 😐😐😐
بهم گفت دو روز بهت فرصت میدم با خودت کنار بیای و تمکین کنی 😐😐😐
رفتیم تو پارتی پسرا میگفتن بیا برقصیم برای اینکه حرصشو دربیارم رفتم رقصیدم و از همونجا دیدم که رگ گردنش باد کرد و قرمز شد 😐😐😐😐
از موهام گرفت پرتم کرد رو تخت گفت لعنتی خوش ندارم ببینم با کسی خوش و بش کنی 😐😐😐
دختری که بحاطرش خودشو جر میده اومد تو خونه و منم برای اینکه حرصشو دربیارم رفتم نشستم تو بغل آرشام و اونم با تعجب نگام میکرد 😐😐😐
سگه دنبالم کرد و منم بدو بدو رفتم تو بغل سپنتا و محکم بغلش کردم اونم گفت هیسسس نترس خانومم 😐😐😐
حالا اگه ما بودیم طرف همون اول میگفت جن...ه هستی گمشو