من درحال جدا شدنم و خانوادم اصلا راضی به برگشتنم نیستن ولی من شوهرم رو خیلی دوست دارم.... و اصلا دلم نمیخواد زندگیم به همین راحتی تموم بشه. میخوام یه قرار ملاقات قایمکی با شوهرم بزارم ولی همش. حس میکنم به بابام دارم خیانت میکنم😭
بچه ها بعد مدت ها جاریمو دیدم، انقدررررر لاغر شده بود که اولش نشناختمش! پرسیدم چیکار کرده که هم هرچیزی دوست داره میخوره هم این قدر لاغر شده اونم گفت از اپلیکیشن زیره رژیم فستینگ گرفته منم زیره رو نصب کردم دیدم تخفیف دارن فورا رژیممو شروع کردم اگه تو هم میخوای شروع کن.
خیلی مسخرس دلیل جداییم... دعوا کردم سر اینکه تایمش فقط برا کارش بود کم کنارم بود. گف برو خونه بابات منم قهر کردم و سر عصبانیت رفتم شکایت و اینا وبعدد پشیمون شدم و نتونسم هیچی رو جمع کنم
چه خیانتی،اگ فکر میکنی با یه ملاقات زندگیت درطت میشه بزار،عریبه که نیس،از پدرت فعلا مخرم تره بهت،اگ ...
هشت ماهه دور از همیم.. هربار اومده درو به روش باز نکردن. نزاشتن همو ببینیم. بخاطر همین زده به سرم که رودرو ببینمش وگرنه هرچقد کشش بدم بدتر میشه قانون همینجوری جلو میبرع تا به طلاق برسه
تو الان خودت تشکیل خانواده دادی پدرت جای تو نیست خودت تصمیم بگیر
اخه یه حرفایی میزنه جلوم رو میگیرع.... میگه برگردی من خودمو خلاص میکنم.... اگه برگردی تو منو خارو خفیف کردی جلو خانواده شوهرت مارو له کردی و رفتی اونارو چسبیدی. روانم ریخته بهم