چرا باید خودت رو اماده کنی وقتی بچه ات سالمه
از لحظه ای که شنیدم باید بره زیر تیغ جراحی
کلا روانم و احساسم بهم ریخت نمیتونستم فکرم رو یه جایی جمع کنم و خوب فکر کنم جلوی احساسم رو نمیتونستم بگیرم
۱۴ ماه یواشکی برای روز مرگ حسین اشک ریختم و میترسیدم از اون روز
و خدا اروم اروم اماده ام کرد برای گرفتنش از من
قدم به قدم پله پله هر روز ای سیو رو بالا و پایین میرفتم هفت روز توی ای، سی یو موند و روز اخر گفتم خدایا ازش دل کندم
بگیرش از من اماده ام
مثل حاجیان منو میبرد بالا بالاتر و اخرش رو عید قربان همین امسال
قربانی منو از من قبول کرد
این اشک ها چرا تمومی ندارن
اخه به کجا وصلن که این همه اب شور از چشمها رو میده بیرون
برو سر مزارش تنها برو... وقتی خلوته... راحت عزاداری کن...مرگ یه نفر بیشتر از خود اون شخص برا اطرافیان سخته چون دیگه نمی بیننش و ازش دورن.. . ولی اونی که رفته فقط مکانش عوض شده... پسر تو زیر خاک نیست اون جای خوبی... مواظبشن بهتر از تو... تا به وقتش همه بریم پیشش..... راستی تولد دختر گلت مبارک
شب اونقدر گریه کردم چشمام بین پفی پلکام گم شده
قیافه ام انگاری ۲۰ سال پیر دیده میشه
داغ عزیز هیچوقت سرد نمیشه
امیدوارم خدا بهتون صبر بده
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
