باشوهرم صبح دعوا کردیم خیلی بد، یعنی من از اینکه جوابمو نمیداد عصبانی شدم شدیددددد، من تا حالا اینجور عصبی نشده بودم، حالا آشتی کردیم اما خیلیییییی سرد شده نسبت بهم، حس میکنم از چشمش افتادم
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
من یه باردعوای بدی کردیم وهمسرم زنگ زدخانوادم چشمموبترسونه، سری بعددعواکردیم خودم زنگ زدم خانوادم یعنی نمیترسم تلافی کردم، وکاراحمقانه ای کردم چهارماه طول کشیدتااین سردی رابطمون بره ولی رفت
الانم بحث زیادداریم ولی دیگه خانواده رونمیاریم وسط
خدا کمکمکنه، آدمی نیست که به این زودی ها فراموش کنه
یه دعوای دیگ راه بندازی شاید فراموش کنه ، به دوستت بگو پیام بده به شوهرت سلام عشقم ، بعد تو قهر کن و سر و صدا راه بنداز ، اونم هی مجبور میشه اثبات کنه خبری نیست و خیانت نکردم ، بعد تو بگو بخشیدمت .