ما الان ۱۰ ساله که عروسی کردیم شوهرم اوایل با وجود مشکلات مالی زیاد خیلی به خانوادش کمک میکرد پدرشون فوت کرده ولی جز شوهرم ۲ تا پسر و ۲ تا دختر دیگه داره مادرشوهرم که وضع مالی همه معمولی رو به بالا هست ولی هیچ کدوم کمکی نمیکنن تقریبا ۴ سال پیش یه سری مشکلات تو خانوادشون پیش اومد که خودشونو نشون دادن و شوهرم خیلی دلش ازشون شکست تا جایی که ۱ سال با مادرش قهر بود که کاملا هم حق داشت من آشتیشون دادم چون فکر میکرم ثواب داره یا اینکه از چشم من میبینن این قضیه رو ،تا اینکه پارسال سر تقسیم ارث به مشکل خوردن ودوباره دعوا و این چیزا تا اینکه شوهرم با داداش بزرگش قهره کامل الان افتاده تو تیم مامان و خواهر و داداش مجردش و انگار دوباره همه بدیاشون رو فراموش کرده تا اینکه دیدم تو پیامش که یه پولی که بایدبه کسی میدادن ۱۰ میلیون بوده شوهرم به خواهرش گفته بود من سهم شماها رو میدم نگران نباش همیشه رو من حساب کنید فقط سهم داداش بزرگ رو ازش بگیر بده به مامان یعنی ۱۰ تومن بین ۶ نفر تقسیم بشه انگار ولی شوهرم پول همه رو بده و مادرشوهرم علاوه بر اینکه پولی نمیده یه پولم تو جیبش بره من خیلی ناراحت شدم چون الان خیلی بدهی و قسط زیاد داریم و این آدما همونایی هستن که تو شرایط سخت خیلی اذیتمون کردن به روی شوهرمم نمیتونم بیارم چون پیامو یواشکی خوندم الانم مشکلم فقط ۱۰ تومن نیس مشکلم اینه که باز شروع به کمک وپول دادن به اونا نکنه اصلا ته دلم خالی شده خانوادش خیلی مفت خورن یعنی خوارش به جایی که بگه نه تو نده خودمون میدیم گفته بود خدا خیرت بده پس معلومه کار یه دفعه نیس یه جوریم که نمیخوام قیافه شوهرمو ببینم کسی که همیشه از قسط و چک و بدهی میناله برای اونا حاتم طایی میشه من خر هی صرفه جویی میکنم فکر میکنم به جایی میرسه