این روزها
بی حواس ترین زن دنیا منم
که در گذر از میان مردم شهر
با هر عطری به یاد تو
مست می شوم
و در چهار خانه ی
هر پیراهنی شبیه تو
بیتوته می کنم
این روزها
هستی وُ نیستی
و میان بی حواسی های معلقم
قدم می زنی
تو را می گردم
در میان تمام کسانی که شبیه تو نیستند
و سراغ تو را
از شلوغ ترین خیابان های شهر می گیرم
نیستی که نیستی
و من
بی حواس ترین زن دنیا
که هر چه می کنم
حواسم از تو
پرت نمی شود که نمی شود
و طریق درست عاشقی شاید همین بود
بی حد و مرز
بدون هراس فردا و سپس
بی پشیمانی...
اتل متل توتوله گاو حسن چجوره نه شیر داره نه پستوون گاوشو ببر هندوستون یک زن هندی بستون
اشتیاقی که به دیدارِ تو دارد دل من
دل من داند و من دانم و دل داند و من!
خاک من گل شود و گل شکفد از گل من
تا ابد مهر تو بیرون نرود از دل من
شاید کسی شبیه تو پیدا شود ولی... دیگر کسی شبیه من عاشق نمیشود
بی روی تو خورشید جهان سوز مباد...هم بی تو چراغ عالم افروز مباد
باوصف توکس چو من بد آموز مباد...روزی که تورا نبینم آن روز مباد
باآنکه دلم از غم هجرت خون است...شادی ز غم توام ز غم افزون است
اندیشه کنم هر شب و گویم یارب...هجرانش چون اینست،وصالش چونست؟!
شعر دومی یکی از شعراییه که عاشقشم😍
بامت بلند باد که دلتنگی‌ات مرا
از هرچه هست غیر تو بیزار کرده است
👤 فاضل نظری
من آشنات دانم و تو غیر خوانی‌ام
فریاد از یقین من و اشتباه تو
#فروغی_بسطامی
