2777
2789

من همسرم ی هفته در میون شبکار هستش یک هفته 

خونه مادرشوهرم کوچه بغلیمونه خونه مامانم ۴۰ دیقه راهه ب خونمون من معمولا شبکاری همسرم ک پیشش باشم و واسش ناهار درست کنم میموندم خونه مادرشوهرم شبا (چون باردارم همسرم نمیزاره تنها بمونم خونه  پس لطفا نگید تنها بمون چون هیچ جوره نمیزاره و نگرانه) بعد  اون هفته ک رفتم خواهرشوهرم ی کاری کرد ک خیلی ناراحت شدم و دیگ نخواستم برم خونشون ولی  مادرشوهرم  اومد معذرت خواهی کرد و با اصرار خیلی خیلی زیاددددد و بزور منو برد خونشون و اون هفته گذشت حالا این هفته ک شبکاره مامانم میگ بیا خونه ما بمون همسرمم نمیتونم تنها بزارم و گفتم نمیاد نمیام اونم گف اشکال نداره صبحا میام اونجا و غروبا از اونجا میرم سرکار نمیتوته ام هرروز منو بیاره خونه مامانم مجبوره ک این کارو کنه حالا دودلم نمیدونم برم خونه مامانمینا ی هفته بمونم یا مث قبل دوباره پا بزارم رو غرورم و مجبوری برم شبا خونه مادرشوهرم شما بودید چیکار میکردید واقعا دوراهی سختی گیر‌ردم😓

مامان ابرا و آرهان 😍🥰

الان که دارم اینو برات می‌نویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمی‌دونم تا کی رایگان بمونه!
من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفه‌ای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تک‌تک مشکلات رو گفت و راه‌حل داد.

خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همه‌ش رو درست کردیم!

اگه تو یا یکی از عزیزات مشکلات اینجوری دارید، همین الان تا دیر نشده نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص بگیرید.

من قطعا خونه مادرم رو انتخاب میکنم.

به نقل از آیت الله العظمی اراکی: زمانی در ایران هر جا آتش روشن میکردند مردم برای بردن زغال گداخته و روشن کردن کرسی، تنور یا منقل به آنجا میرفتند در ماه خداییِ محرم، در نزدیکی خانه یک زن بدکاره، هیئتی به پا شده بود. زن هم برای بردن آتش به محل رفت و سوال کرد زیر دیگتان روشن است؟ آتش میخواهم.  گفتند بله برو بردار. زن سمت دیگ رفت، و دید آتش خاموش شده خم شد و به هیزمها فوت کرد. مقداری از خاکستر به چشمش پاشید اما ادامه داد تا جایی که هیزمها دوباره روشن شدند. همان اندازه که میخواست برداشت و رفت.اما...همان شب خوابی دید . او دید چند نفر به گردن،دستهاو پاهایش غل و زنجیر بسته و میبرند تا عذابش کنند و هرچه فریاد میزد شما را به خدا ولم کنید کسی گوش نمیداد . زن،بانویی دید که از دور به آنها نزدیک میشد. مأمورهای عذاب با دیدن بانو زنجیرها را رها کردند. بانوی بزرگوار ایستادند و فرمودند چرا میبردیش. گفتند چون بدکاره و فاسد است . بانو گفت نههه... او نگذاشت آش نذری مجلس حسینم خراب شود ... دیگ را روشن نگهداشت. او بخاطر حسینم چشمهایش اذیت شد بخاطر حسین من رهایش کنید ....زن با ترس بسیاری وحشت زده از خواب بیدار شد و مدام با گریه و زاری از حضرت مادر، زهرای اطهر علیهاالسلام، کمک میخواست تا یاریش کند برای پاکدامنی.او همان زن انگشت نمای شهر، توبه کرد و با یاری حضرت زنی مومنه شد تا جایی که هر زمان و هر کجا روضه ای برای حضرت ارباب به پا میشد دنبالش میرفتند و او را دعوت میکردند.  و با اولین جمله روضه خوان " السلام علیک یا ابا عبدالله" زن به شدت گریه میکرد و شیون جانسوزش بلند میشد  جون و زندگیم فدات یا حضرت حسین علیه السلام که در ❤ خدایی و رضای تو رضای پروردگارمه   تو بحث کردن دانش و ادب مهمه

من ده روز بود عمل کرده بودم کاری پیش اومد همسرم مجبور شد یک هفته بره شهرستان خونه موندم تنها 

به قول دوستمون رو به موت هم باشم نمیرم جایی شب بمونم 

پس شرایط شما رو درک‌ نمیکنم چیزی نمیگم هر کار که خودت صلاح میدونی انجام بده 

من سالهاست تنها میمونم.اولین بار بعد عروسی شبا میرفت صبح میومدم خونه.به همسرم گفتم نگران نباش دیگه من نمیترسم ولی خونه کسی دوست ندارم بمونم.من گرماییم بقیه سرمایی تا صبح از گرما خفه میشدم.ولی شما این هفته بری خونه مادرت بهتره

🇮🇷خوشا تماشای صبح فردا.خوشا بهارت شکوفه زارا.خوشا هر آنکس که دوست دارد .نفس کشیدن در این هوا را.خوشا سرودن به لحن باران.زعشق گفتن به گوش یاران.خوشا تبسم خوشا ترنم.به سایه سارت جان ایران.تو نام عشقی سلام عشقی.برای این دل تمام‌عشقی.تو دل ستانی تو دل نشینی.تو آسمانی ترین زمینی.خوشا ز نام و نشان گذشتن.به عشق تو از جهان گذشتن.یلان از هفت خوان گذشتن.به سان آرش زجان گذشتن.جان ایران جانان ایران🇮🇷

دقيقا منم تو باردارى شرايط تو رو داشتم 

مادرشوهرم اون يه هفته رو ميومد شبا خونه ما ميخوابيد

٢٠ آذر آزمايش cvs انجام دادم اگر كسى راهنمايى ميخواد ريپلاى كنه غلط املایی ببینم نمیتونم نگم لطفا ناراحت نشید با تشکر

سعی کن همسرتو قانع کنی خونه خودت بمونی،چند وقت دیگه هم بچه دنیا اومد،اینبار هم حتما نگران دوتاتون میشه ،بازم میگه تنها نمون 

بنظرم مشکلو ریشه ای حل کن 

خونه خودت بمون تا احترامت هم همیشه حفظ بشه 


در مورد سوالتون هم مطمینا خونه مادر شوهرت برو،وقتی مادرشوهرت انقدر آدم حسابیه که میاد عذرخواهی میکنه،باید به احترام اون بری خونش ،تا بدونه که آدمی هستی که معذرت خواهی شد ازت دیگه دور برنمیداری

خوب شد زمان مختار فضای مجازی نبود وگرنه دار و دسته اوباش کوفه هشتگ میزدن:نه به اعدام شمر_نه به اعدام عمر بن سعد_نه به اعدام حرمله.🙌 (شهید آرمان و شهید عجمیان نحوه شهادتتان تا مغز استخوانم را سوزاند😓)

وااای من عمرا بتونم خونه مادرشوهر بخوابم خیلی سخته واسم کلا هر جا برم بیشتر از نیم ساعت نمیتونم بمونم فقط خونه خودم راحتم

در قلبم چیزی قشنگ تر از یادش پیدا نمیکنم ... او عزیزترین زخمِ من است! زیباترین اندوهم فراموشش نمیکنم،او دوست داشتنی ترین دلیل ویرانی من است..خدایا نمیخوام غصه مامانمو از دلم بیرون کنی به من یک دلی بده که بتونم با غصه مادرم زندگی کنم اخه این غصه تنها یادگار مادرمه که ازش مونده واسم نمیخوام براحتی اینهم از دست بدم...روحت در آرامش مهربان مادرم💔ای که از اینجا میگذری...لطفا برای شادی روح مامانم صلواتی محبت کن🥀🕊🖤

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778

جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته

2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز