با اینکه خیلی هدف داشتم قبولی توی کنکور زندگی خوب اما وقتی نمرم بد میشه اتفاق میوفته روانم بهم میخوره همش میگم نکنه زندگیم همین طوری بمونه نکنه قراره همین باشه من اونقدر بدم که هیچ کس دوستم نداره نکنه حال بهم زنم نکنه و نکنه در صورتی که سرکار میرم خیلی آدم موفقی ام اما توی جمع مدرسه دوستا خانواده
خیلی احساس بدبختی دارم دلم میگیره که چرا یه امید ندارم توی زندگی یه وایب مثبت خیلی خسته شدم کوچیک ترین چیزا شده حسرتم ولی میخندم و طوری وانمود میکنم که مهم نیست
امروز که نمرم ۱۵ شد توی دلم گفتم نمره به درک
ولی خدایا دمت گرم هرچی بیستر تلاش میکنم کمتر مزد زحمت هامو میدی توی همه چی همینه همه چی...آدم ناشکری نیستم ولی خسته شدم از اینکه انقدر تنهام انقدررهیجکس رفیقم نیست هیچ کس دلی باهام نیست اینکه چیزیو که میخام نمیتونم به دست بیارم..اما بقیه میتونن چندتا چندتا دور سرشون آدم و بازیچه قرار میدن
چرا خدا نگاهم نمیکنه 😔