2777
2789

خانما قراره با خانواده شوهر تو یه ساختمون زندگی کنیم یعنی ما طبقه بالای مادرشوهرم و خواهر شوهرم واحد کناریمون و اینکه اخلاقشون هم اینجوریه ک توقع دارن خودشون بشینن عروس کار کنه فقط (رو تجربه هستا) بهشون رو بدی مثل کلفت برخورد میکنن 

5 ساله ازدواج کردم و پارسال هم خونمون بخاطر برادر شوهر از دست دادیم و مستاجر شدیمو امسال هم پولمون نرسید خونه اجاره کنیم و سر همین موضوع برادر شوهر ۱۰ ماه کلا با خانواده شوهرم قطع رابطه بودیم ک اشتی کردن 

خیلی پای حرفن واحدی ک ما قراره بریم داخلش کوچیکه یه خواب هس و اشپزخونه کوچیکو.. بعد منم سه تا بچه کوچیک دارم ک واقعا فضا واسشون کوچیکه یه کلام گفتم کاش بزرگتر بود اخه جامون نمیشه قشقرق به پا کردن! 

اینا رو گفتم ک بدونین چ خانواده ای هستن 

حالا با این وجود رفتارم باهاشون چجوری باشه اخه دلم نمیخواد ۲۴ ساعته خونمون باشن یا خونشون باشیم یا دعوا بشه و اینا دیگه 

چون به غیر خانواده خودشون دیگه کسی تو ساختمون نیست همیشه هم درشون بازه یعنی بخوام برم واحد خودم باید از جلو درشون رد بشم ک درشون هم دقیقا وسط سالن هست 


رفتي بسين خونه خودت

درتو قفل كن از داخل نذار بچه هاتم بي اجازه برن

دعوتي برو دعوتي بيام

يا هم هفته اي يبار با شوهرت و بچه ها برين اخر شب نيم ساعت بشينيد خونه شون يه چايي يا يه ميوه بخورين برگردين خونه خودتون

بچه‌ها، دیروز داشتم از تعجب شاخ درمیاوردم

جاریمو دیدم، انقدر لاغر و خوشگل شده بود که اصلا نشناختمش؟!

گفتش با اپلیکیشن زیره لاغر شده ، همه چی می‌خوره ولی به اندازه ای که بهش میگه

منم سریع نصب کردم، تازه تخفیف هم داشتن شما هم همین سریع نصب کنید.

ولي در كل زندگي با خانواده شوهر سخته

من ١١ ساله باهاشون يك ساختمانم

اوايل خيلي اعصاب خردي اينا داشتم

الان ولي نه 

كلا حرفه اي شدم تو اين قضيه 

دوس داشتي هر تجربه اي خواستي ميتونم در اختيارت قرار بدم

رفتي بسين خونه خودت درتو قفل كن از داخل نذار بچه هاتم بي اجازه برن دعوتي برو دعوتي بيام يا هم هفت ...

همین کارو میخواستیم انجام بدیم ولی نمیشه امروز رفتم خونه رو تمیز کنم همونجا گیرم انداختن بعدش ک دیگه اجازه دادن برم واحد خودمون ک دم به دقیقه میومدن بالا 

سعی کن عزیزم از همون ابتدا با نهایت احترام، حد و مرزها را رعایت کنی و بچه هات هم اصولی و طبق برنامه ...

من خیلی حد و مرز رو رعایت میکنم ولی همش دخالت میکنن 

با احترام باهاشون حرف میزنم میگن چته خودتو گرفتی نرمال حرف بزنم میگن ای خودمونی شده 

همین کارو میخواستیم انجام بدیم ولی نمیشه امروز رفتم خونه رو تمیز کنم همونجا گیرم انداختن بعدش ک دیگه ...

اونام اومدن تو نرو

درتو از تو قفل كن وقتي كامل اسباب كشي كردي

بگو ميترسم بچه ها برن راه پله بيفتن

اينطوري در نزده هم نميتونن بيان تو

خودتم از جلو درشون رد شدي درشون با. بود از دم در يه سلام احوال پرسي كن برو بالا

مادرشوهر منم تابستون در خونه شونو باز ميذاره من بارها رد ميشم ولي تو نميرم

هر از گاهي ميريم نيم ساعت ميشينيم گاهي هم از دم در سلام ميدم 

ميگن بيا تو ميگم نه ممون ميرم دخترم درس داره يا كار دارم يا دخترم بايد بخوابه

ناهار و شامم دعوتي ميرم 

كلا ديگه احترام بينمون حفظ ميشه

ولي قبلا اينطوري نبود هم من حد و مرزها رو رعايت نميكردم هم اونا دخالت ميكردن

كلا اعصابم خيلي خراب ميشد همش ارزوي خونه ميكردم

الانم با اين اجاره خونه ها ديگه ارزون خونه اجاره اي هم نميكنم 

يه همچين خونه اي كه الان توشيم ماهي راحت ٥ مليون اجاره شه با پول پيش ١٠٠ مليون😢

همین کارش میکنم ولی در خونشون همیشه بازه تا وارد راه رو میشی سریع میان جلوت 

شما نرو بگو مثلا پسرم خوابش مياد دخترم درس داره قابلمه ام رو گازه ظرفامو بايد بشورم

هر دفعه يچيزىو بهونه كن

احوال پرسي كن رد شو برو خونت

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792