اونام اومدن تو نرو
درتو از تو قفل كن وقتي كامل اسباب كشي كردي
بگو ميترسم بچه ها برن راه پله بيفتن
اينطوري در نزده هم نميتونن بيان تو
خودتم از جلو درشون رد شدي درشون با. بود از دم در يه سلام احوال پرسي كن برو بالا
مادرشوهر منم تابستون در خونه شونو باز ميذاره من بارها رد ميشم ولي تو نميرم
هر از گاهي ميريم نيم ساعت ميشينيم گاهي هم از دم در سلام ميدم
ميگن بيا تو ميگم نه ممون ميرم دخترم درس داره يا كار دارم يا دخترم بايد بخوابه
ناهار و شامم دعوتي ميرم
كلا ديگه احترام بينمون حفظ ميشه
ولي قبلا اينطوري نبود هم من حد و مرزها رو رعايت نميكردم هم اونا دخالت ميكردن
كلا اعصابم خيلي خراب ميشد همش ارزوي خونه ميكردم
الانم با اين اجاره خونه ها ديگه ارزون خونه اجاره اي هم نميكنم
يه همچين خونه اي كه الان توشيم ماهي راحت ٥ مليون اجاره شه با پول پيش ١٠٠ مليون😢