2777
2789
عنوان

قدیما:)

82 بازدید | 8 پست

یادمه اون موقع ها یه سریا بودن (الان واقعا یادم نیست کیا بودن) تایپک شعر و متن میزدن بعد همه میرفتیم اونجا انگار که باهم مسابقه داریم...

به استارتر میگفتیم اسی:].. 

بعد یه سری اتفاق که بعدش نتونستم کاربریمو برگردونم نمی‌دونم بچه های اون موقع چی شدن...ولی امیدوارم حالشون خوب باشه....


و فردا های امروز و دیروز خواهند رسید... و من فراموش نخواهم کرد که یک روز یک جای این جهان چگونه برای رسیدن به آن خودِ فردا تلاش کردم...:]


﴿اگر شعر/متن قشنگی تو ذهنتون هست بگید... شاید یهو بین شما یکی از همون بچه ها پیدا شد:)﴾

و گاه باید همه چیز را به فراموشی سپرد تا شاید توانست لحظه ای به چیزی فکر نکرد!...افسوس که این گذشته است که حال را ساخته و چه خوب که این حال است که آینده را میسازد...:]

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

یکیشون مریم بود 

کاربرای پیگیر من با اکانت جدیدم تو سایتم بگردین اونو پیدا کنین هی ریپلای کنین 😂از این اکانت میخوام تعلیق شم ولی شماهایی که گروه میزنین و ادم جمع میکنین که تا من پست بزارم بیاین خلافش نظر بدین آدمایی که لو میدنتون رو خداوکیلی اد نزنین😂 اینکه شما پیگیر منی نشون دهنده اینه که خوشت میاد تایمتو درباره من بگذرونی اگه از من بدت میومد که باید اسمم میومد حالت بد میشد نه اینکه پیگیر کاربریام از سال ۹۹ تاالان باشی زرنگ شو اینبار گروه زدی کساییو اد کن که واقعا بشناسیشون نه کسایی که بیان لو بدن داری پشتم چقد بد میگی اینکه توپیگیر منی چیزی از من کم نمیکنه کاش حداقل چیزی ب تو اضافه کنه اخه تایم میزاری پیگیری میکنی 
نگرفتم عاشق شعری یا بروبچز قدیم؟

هر دو...

شعر و متن رو همیشه میخونم و اگر چیزی به ذهنم برسه مینویسمش ولی بچه های قدیمی رو ن میشه خوند نه میشه نوشت

و گاه باید همه چیز را به فراموشی سپرد تا شاید توانست لحظه ای به چیزی فکر نکرد!...افسوس که این گذشته است که حال را ساخته و چه خوب که این حال است که آینده را میسازد...:]
یکیشون مریم بود 

زیاد بودن بچه ها دفنه هم بود که تا تایپک شعر پیدا می‌کرد تگم میکرد..

و گاه باید همه چیز را به فراموشی سپرد تا شاید توانست لحظه ای به چیزی فکر نکرد!...افسوس که این گذشته است که حال را ساخته و چه خوب که این حال است که آینده را میسازد...:]
حس شعر ندارم🙃

این روزها هیچ کسی حس هیچ چیزی را ندارد...ولی چه میشود کرد جز تلاش....

و گاه باید همه چیز را به فراموشی سپرد تا شاید توانست لحظه ای به چیزی فکر نکرد!...افسوس که این گذشته است که حال را ساخته و چه خوب که این حال است که آینده را میسازد...:]

اسفند، اردیبهشتی‌ترین حالتِ زمستان است...

از همان ماه های خوبِ خدا که جان می‌دهند برای دل را به خیابان زدن‌های بی‌هوا و قدم زدن‌های طولانی ...

انگار تمامِ آدم‌ها، تن‌پوشی از مهربانی به تن کرده اند و لب‌های تمام عابران شهر، در صمیمانه ترین حالتِ لبخند است .

اسفند، به گرگ و میشِ صبح می‌مانَد،

به خورشیدی در آستانه‌ی طلوع،

و به رنگ‌های بنفش و سرد و بی روحی، در آستانه‌ی سبز شدن ...

اسفند یعنی زمستان رفتنی‌ست ،

یعنی بهار، در راه است ...

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792