سلام دوستای گلم خوبین
بچه ها من مامانم نسبت ب بچه هاش خیلی سرد
من یادمه بچه بودم خیلی کتکم میزد وقتی میخواست موهامو شونه کنه دردم می گرفت موهامو می کشید خواهر بزرگترمو گاز گرفته بود و تا بزرگ شده بود 45سالش بود هی می گفت دستم درد می کنه رفته بود دکتر دکتر گفته بود چون بچه بودی گاز گرفته بود جاش عفونت کرده همین خواهرم عید فوت کرد یکی دوروز رفت سر مراسم دیگه نرفت گفت بجهنم ک مرده
یه خواهرم ک روانشناسی خوند پدرم خیلی خوب بود مادرم نمیذاشت بخونه اما پدرم پول داد گفت بخون درستو خواهرم درسش خوند و بعد مادرم آنقدر اذیتش کرد ک باعث شد از خونه فرار کنه چون درس خونده بود شاغل بود رفت برای خودش خونه گرفت تنها زندگی کرد
خلاصه اینکه سه برادر دارم و چهار خواهر بودیم دوتا از برادرم ک اصلا خونه مادرم نمیره بعد فوت پدرم
و یکی از برادرم ک مجرد
چهارتا خواهریم خواهر بزرگم فوت کرد شدیم سه تا خواهر
حالا هیچ کدوممون نمیریم به مادرم سر بزنیم چون واقعا بریم ناراحتمون می کنه با زخم زبونش
من ک تهرانم بقیه همونجا تو شهرستان هستن اما نمیرن بهش سر بزنن خلاصه اینکه من بعد فوت پدرم نزدیک سه ساله ک فوت کرده نرفته بودم ک فقط تماس می گرفتم اونم ب زور تلفن برمی داشت یبار هم نمی گفت بیا ببینمت خلاصه من بعد سه سال رفتم شهرستان و خیلی کم محلی کرد بچمو بغل نکرد اصلا براش مهم نبود منم دوروز موندم برگشتم حالا هر چقدر زنک میزنم برنمیداره یا برداره میگه کار دارم یا مهمون دارم تلفن قطع می کنه بنظرتون من هم بشم مثله خواهر برادرم نه اصلا زنگ بزنم نه سراغی ازش بگیرم نظرتون چیه 😔😔😔😔😔😔😔😔😔😔