سلام دوستای عزیزم
واقعا دلم گرفته
نمیدونم چی بگم چجوری بگم
ادمی نیستم که سفره دلمو پیش همه وا کنم
خیلی تو خودم میریزم و پیش همه میگم و میخندم که کسی از دلم باخبر نشه
الانم دارم با چشای گریون براتون تایپ میکنم
من شوهرم از وقتی عروسی کردیم و اومدیم سر خونه زندگیمون خیلی سرد بود
از نظر جنسی و عاطفی
میگفتم رفته به رفته گرم میشه ولی گرم نشد هیچ الان با گذشت ۶ سال زندگی مشترک و یه بچه ۲۹ ماهه ما ۲ ماه یبار رابطه نداریم
حتی بغلم نمیکنه مثل دوتا هم خونه داریم زندگی میکنیم
من خودم متولد ۷۷ هستم بهرحال منم نیاز دارم
نیاز خواسته شدن عشق عمیق از شوهر اما دریغ!!!
دکتر رفتیم روانشناس و طب سنتی رفتیم ولی کلا مزاجش سرده و درس بشو نیس
دیشب باز تا دخترم بخوابه خوابید بعد ۲ ماه
صبح براش اخم کردم گفتم این چه وضعشه به شوخی گف دوس نداری برو خونه پدرت
گفتم بچه رو چیکار کنم گف تو به فکر بچه نباش
دیگه داشت جدی میشد دید منم به شوخی نمیگم
گفت بچه رو تو میخوای یا میدی به من
گفتم میدمش به تو
در حالی که دروغ گفتم
نخواستم ضعف نشون بدم
من یه لحظه بدون دخترم دووم نمیارم
گف برو به همه بگو من اینم درس نمیشم رابطه دوس ندارم توهم برو طلاقتو بگیر
حتی صبونه نخورد همونجور پاشد رف
شما بگین چیکار کنم
داغوووونم