مرسی عزیز.بنظرتون به مادرش بگم.تهدیدش کنم.شوهرم میگه زنگش بزن تابهش بگم چقدراصرارمیکرده وادای عاشقی داشت حتی من برازایمان بیمارستان بودم شوهرموگفته تنهایی اگه نیازی داری تابیام پیشت گفت زنگش بزن تاهمینم بهش بگم .شوهرم گفته این حرفهاچیه خجالت بکش تودختری گفته خودم حواسم هست ولی میگه من برخوردکردم نزاشتم بیادشوهرم میگه همینم بهش بگوببین من راست میگم یانه