خواهرم چندین دفه خونه من اومده،حدود چهل روز پیش یهو گفتم بذار شام برم خونشون خیلی وقته نرفتم،از بعداظهر زنگ زدم،گفتم اگه خونه آیی من و شوهرم شام بیایم اونجا،اولش گفت باشه بعد شوهرش کلا خودش رو شوخ طبع جا زده،از اونور گفت نه ،بگو ی شب دیگه بیان من با دوستامم امشب،هر هفته با دوستاشه،راستش من یکم بهم برخورد،چون اصلا اولین بارم بود زنگ زدم،گفت فردا شب بیاین گفتم دیگه نوبت دکتر دارم فلان شهر بریم یک هفته میمونیم،خلاصه رفتیم و اومدیم هی میگفت پسرم درس داره پنجشنبه جمعه میگم بهتون،اینم ک بخاید بگید شرایط مالی شاید ندارن همش مهمون دارن و رفت و آمد میکنن،خلاصه از اون موقع