سلام ب همه بخدا ثواب داره تاپیک قبلمو همه توضیحات دادم بزنید روش بخونید بعد بیاین اینجا ادامه این جریانو بخونید.بقران زخم معده دارم عصبی شدن برام سمه الانم خیلی داغونم از معده دردم دارم میمیرم.لطفا با حرفای منطقیتون کمکم کنید.
بعد از اون جریان ی لباسیم مال خواهرم بود تو ماشین اون قبلا جا مونده بود خواهرم زنگ زد نیازش داشت گفت میشه برام بیاریش.ماهم سر همون چیزی ک تو تاپیک قبلی توضیح دادم ی هفتس حرف نمیزدیم خلاصه اومد در خونه منم واقعا از اینکه چرا زنگ نزده عصبی بودم حلقه و طلا اینارو دادم دست مادرم گفتم بره بهش بده.( ی توضیح اون ۳ سال از من کوچیکتره ۲۱ سالشه احساساتیه ب شدت عصبیه ولی ب وقتش مهربونه عاشقمه دوسم داره میبرم بیرون هرچی از دستش بر بیاد انجام میده ولی واقعا بحثامون زیاده همشم بخاطر اینه ک حسم اینه بعد از ۹ ۱۰ ماه کلا روزی دوسه ساعت وقت برام میزاره ک از نظر خودم کمه😕😕😕
خب خلاصه وسایلارو از مادرم نگرفته بود و گفته بود فلانی یعنی من تموم کرده من ک قصدم خدافظی نبوده و فقط انتظار عذر خواهی ازش دارم(در حالی ک من واقعا اصن حس نمیکنم مقصرم) چون اون سو تفاهم گرفت بعدشم هرچی براش توضیح دادم باز اون افکار خودشو قبول داره و زیر بار نرفت
اخرش دیدم قضیه داره خیلی کش پیدا میکنه با کلی سرزنش خودم زنگ زدم باشگاه بود گفت برگردم زنگ میزنم
یساعت بعد زنگ زد
گفت فقط۱۰ دقیقه میتونم بحرفم چون باید برم کار دارم غذا بخورم حموم و اینا یکی دوساعت دیگ میام!!!!!!!!! حرفات طولانیه😑😑😑😑
منم پرام از این ریخته و علت تاپیکم اینه ک بچه ها توروخدا
ی ادم عاشق ک ی هفتس با عشقش ی کلمم صحبت نکرده یهو من بهش زنگ بزنم اصولا ابم دستش باشه نباید بزاره زمین بیاد مفصل صحبت کنیم؟؟؟؟؟؟؟( از طرفیم مثلا بگین دلش بامن نیستو این حرفا چرا خب وسایلارو پس نبرد ک برا همیشه تموم شه؟؟؟؟؟
عجیب نییس ک انقدر براش عادیه ک حموم و اینا واجب تره؟!!!!!! تورو خدا من زیادی گیر میدم؟؟؟(اخه من همیشه مشکلم اینه ک حس میکنم وقت برام انچنان نمیزاره)
کمکم کنید من خودم ادم عصبی ام و وسواس نمیتونم برم تو زندگی ک دلم روش نباشه
دریغ نکنید اگ ادم منطقی هستید نظر بدین خواهشا🙏😞😞😞😞❤️❤️❤️❤️❤️❤️