1سال و نیمه عقد کردم . از دیروز ازش خبر نداشتم .
یعنی زنگ زدم 🙂ولی بر نداشت . امروز زنگ زد گفت آماده شو بیام دنبالت بریم بیرون حالم خوب نیست یکم بچرخیم . منم ناراحت بودم ک جواب تلفن نداده باهاش سرد صحبت کردم که شروع کرد به بی احترامی به خودم و خانوادم و منم چون خیلی عصبی شدم گفتم خانواده خودتن حتی مادر و پدرشم نگفتم فقط گفتم عمه هاتن .
آمده شدم اومد دنبالم 🙂گفت مامانم راست گفته وقتی بریم سر خونه زندگیمون روی واقعی تو نشون میدی الان خفه خون گرفتی اون موقع جبران کنی .
منم گفتم پس مامانت پُرت کرده محکم یکی زد تو گوشم .
بعدم گفتم ازت بدم میاد از خانوادتم بدم میاد محکم بازومو گرفت ک کبود شده
🙂حالم خیلی بده هنوز نرفتیم زیر ی سقف داره منو میزنه دیگه وقتی زندگی مونو شروع کنیم میخواد چیکار کنه؟؟؟
میگید چکار کنم ؟؟؟؟؟