توده ی هایپو اکوهموژن در سینه

من دوبار سونو‌میرم 

سونو سومم آخر همین ماه

از الان گریه ها و استرس‌هام شروع شده

چشم میام میگم 

تاپیکتون چجوری دوباره پیدا کنم؟

سونو حتی یک درصد هم مشکوک باشه حتی میفرسته نمونه برداری 

عزیزم ماها هیچ کدوم اصلا نمیتونیم چیزی بگیم

سونوگراف و دکتر جراح فقط میتونن نظر بدن

من سونوم رو به چهار دکتر جراح نشون دادم 

همشون نظرشون همین بود ک هر سه ماه برم سونو مجدد و معاینه شم

من اول تیر رفتم 

آخر آبان هم باید برم

من کلا به خاطر بیماری وسواس و افسردگیم وضعیتم خیلی بده

مثلا همهههه روز شاید یک ساعتی رو برای این موضوع گریه کنم 

و همه شب دو ساعتی رو تو نت میخونم راجبش هی میخوام ب چیزی ربطش بدم ی مریضی بیمارگونه

اینقد گریه کردم ‌حرف زدم شوهرم دیگه ب حرفام گوش نمیده میگه چیزیتم نباشه با این کارات میشی 

عزیزم نگران نباش به احتمال زیاد خوش خیمه فقط  سروقت خودت برو پیش دکترا تا تغییراتشو متوجه بشن ، منم حدود سه سال هر سه ماه چکاب میکردم که یهو شروع به رشد کرد و بزرگ شد و نمونه برداری پیش بهترین جراح انجام دادم رفت برای پاتولوژی، گفتن باید برداشته بشه رفتم اتاق عمل و از شرش راحت شدم  جواب پاتولوژی خوش‌خیم بود و دکترم بخاطر تجربه و مهارت بالا در درمان چنین توده هایی گفت باید جایگاهش هم برداشته بشه تا یک عمر با خیال راحت زندگی کنی ، دوباره رفتم اتاق عمل و الان 14سال میگذره  و هیچ مشکلی ندارم خداروشکر

وای چ استرسی کشیدید وقتی گفتن داره رشد میکنه باید جراحی کنید 😭😭😭

من میترسم 

آخر آبان ک داره نزدیک میشه ب شدت استرسم بیشتر میشه

سنی نداشتم 22ساله بودم وقتی وارد مطب و بیمارستانها میشدم همش  خانمهای سن بالا رو می‌دیدم و خودمو مقایسه میکردم و میگفتم چرا من توی این سن باید اینجا باشم ولی امیدوار بودم زیاد انگیزه م عشقم بود تازه دوماهی بود عقد کرده بودم که این جریان پیش اومد و خداروشکر میکنم همسر باغیرتم به پای درد من نشست و تنهام نزاشتن حتی پدرم و خودم بهش گفتیم هنوز خیلی نگذشته برو دنبال زندگیت  گفت تا اخرش هستم،  دوبار رفتم اتاق عمل و اصلا فکر منفی نمی‌کردم امیدم خیلی بالا بود و همیشه میگم چجوری اینقدر امیدوار بودم ، وقتی خدا بخواد همه چی درست میشه 

بسته به دکتر داره, یه سری دکترا بیشتر محتاط اند و یه سری کمتر…

فقط +فکر کن بدترین حالت همین استرس و نگرانی و آشوب شماست ، آروم باش عزیزم بهش فکر نکن، بسپارش به خدا

ببین مقداری از توده ی داخلی سینه م رو برداشتن همون جایی که توده بود رو برای اطمینان خاطر دکترم جراحیش کرد و خوشحالم که حرفشو گوش کردم و سپردمش به خدا و دکترم ، فقط حرف دکترا رو گوش بده فکر منفی نکن من خدا رو توی لحظه به لحظه ی زندگیم بخصوص اون روزا دیدم بدترین شرایط بودم تازه عقد کرده بودیم فکر کن خانواده ی شوهر چجوری  بپذیرن و برخورد کنند خیلی سخت بود ولی شکر گذشت خداروشکر که پشتوانه م محکم بود پدرم و همسرم وگرنه کم میآوردم