امروز اسباب کشی داشتیم 💔💔😭😭

مامانم همیشه باهاش نظر بند میزاشت و گردنش هم ایت الکرسی توی ماشینس هم چهار قل ک نکنه چشمش بزن پسر یکی یدونش رو ولی نمیدونم چی شد...

از وقتی رفته خونه برام شده جهنم هر روز میرم سر خاکش میرم توی اتاقش مث دیونه ها با عکساش، وسایلش حرف میزنم و گر یه میکنم انگار ی چیزیم کمه هنوز چشم راهش نشستم ک برگرده😭😭😭😭😭

۲۶😭😭😭

الهی بمیرم😭😭

مگه میشه باهاش دردو دل نکنم هر روز اولین جمله ای ک همیشه بهش میگم اینه چرا داداشی رفتی چرا ت ک میدونستی تموم زندگی خواهراتی ت ک میدونستی امید پدرتی و ب امید ت توی کشور غریب کار میکرد ت ک میدونستی مادرت بدون ت دیگه نمیتونه سر پا شه حتی همه اینا رو تو بیمارستان ۲۰ روز تموم بهش گفتم ولی خدا دلش ب رحم نیود داداشم و برد پیش خودش و ما موندیم حسرت اینکه تو لباس دومادیش ببینیمش😭😭😭😭😭