سلام
من مامان بزرگم تو ی شهری هست که ۷ ساعت با ما فاصله داره
پیر شده، پسر ها هر کدوم درگیر زندکی و مشکلات خودشونن و شهر های دور
و دخترها هم همینطور . اما باز دو تا از دختراش بهش نزدیکن و رسیدگی میکنن پسرهاش هم خرجاش رو تامین میکنن و اصلا وضع بدی نداره
این دو سال کرونا هم بدتر خونه نشینش کرد بنده خدا رو .قبلا مسجد یا حسینه میرفت و با هم سن هاش سرش گرم بود
خواسته های غیر منطقی زیادی داره
وقتی بهش زنگ میزنیم از ما پول میخواد یا سفارش زیاد داره که ما میدونیم این پولها یا سفارش ها رو لازم نداره ولی حرص میزنه
بهش که سر میزنیم باهامون خوب برخورد نمیکنه
میگه منو ببرید زیارت به مدت طولانی بمونم اما ما میدونیم بنیه ش رو اصلا نداره حتی در حد یک ساعت
با همه این توصیف ها دلم براش کبابه که نمیتونیم با خواسته هاش راه بیایم