شوهرم یک کار تو درمانگاه پیدا کرده قسمت پذیرش کلا کل درمانگاه خانم هستن حدود یکماهه اونجا کار میکنه رفتم محل کارش خیلی راحت باهاشون حرف میزد وشوخی میکرد خیلی ناراحت شدم وقتی بهش گفتم چرا برخوردت اینجوریه باهاشون میگه اونا جای بچه من هستن البته سن پرسنلشون خیلی کم بود همه نهایت ۲۵ ۲۶ داشتن شوهرمنم ۴۶ سالشه خلاصه تو دلم اشوبه شوهرم شیفت صبح وعصر اونجاست بهش میگم بیا بیرون میگه تو کار پیدا کن تا بیام بیرون نمیدونم من حساسم یا حق دارم
الان که دارم اینو برات مینویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمیدونم تا کی رایگان بمونه! من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفهای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تکتک مشکلات رو گفت و راهحل داد.
خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همهش رو درست کردیم!
اگه به شوهرت اعتماد داری و میدونی ذاتش خراب نیست داری حرص و جوش الکی میخوری
تا یه لباس رنگی نپوشی نمیفهمی که مشکی زیادم بهت نمیاد! تا کارما زنگ خونَتو نزنه به خودت نمیای! تا قلبت نشکنه مغزت کار نمیکنه! تا عاشق شکلات نباشی نمیفهمی که رژیم سخته! تا از دستت نره ارزشش رو نمیفهمی! تا دوستاتو نشناسی دو دستی به خانوادت نمیچسبی! ما آدمای نرسیدن یا نفهمیدن و درک نکردن نیستیم! فقط مشکل اینه که دیر به خودمون میایم. مهم نیست چند سالته؛ اگه اینارو درک کردی تو این زندِگیو بُردی.میشه واسه ارامش دلم یدونه صلوات بفرستین🥺❤ من هنوزم سر اسمت قسم میخورم اما تو اسمم یادت نیس!🙂
چرا خانمهای ما اینقدر خودشونو دست کم میبینن و فکر میکنن هر کسی میتونه جاشونو بگیره؟ مگه میشه مردو تو خونه زندانی کرد که هیچ کس رو نبینه با هیچ کس حرف نزنه
محیط کاریه همه همکارن مگه میشه روزی هشت ساعت با هم کار میکنن ولی حرف نزنن شوخی نکنن