«چو خواهی نشوی رسوا همرنگ جماعت شو»
بچه ها این ضرب المثل مال کدوم شعره؟چون یادمه ادامه هم داشت
رشتم انسانیه ولی نمد
ولی من شنیدم میگن بپر عقب وسپا😂
از مولاناست
این ضرب المثل هست
شعر نیست
دوتا شعر هست که برای مولوی هستن
هر دوی مصرع ها رو دارن ولی با هم نیستن
همرنگ جماعت شو تا لذت جان بینی
در کوی خرابات آ تا دردکشان بینی
اینم یه بیت از یه شعر دیگه
یک پند ز من بشنو خواهی نشوی رسوا
من خمره افیونم زنهار سرم مگشا
«یک پند زمن بشنو ای روشنی دیده
بنویس به خط زر این پند پسندیده
آن را تو هزاران بار هرروز بخوان با خود
هستی اگر،ای دلبند،از مردم فهمیده
کار تو شود با آن،بس راحت و بس آسان
جز خیر کسی زین پند نشنیده ونادیده
گرروغن و نان خواهی،هم کاسه ملت شو
خواهی نشوی رسوا،همرنگ جماعت شو
با دزد چوبنشینی،هم مسلک دزدان شو
با جمع دغل بازان هم سیرت وهمسان شو
با مست بکن مستی،با پست بکن پستی
با جاهل و بی دانش تو جاهل و نادان شو
با اهل خوشی سرخوش،با اهل طرب خندان
با اهل غم وماتم نالنده وگریان شو
گرروغن و نان خواهی،هم کاسه ملت شو
خواهی نشوی رسوا،همرنگ جماعت شو».
البته این از قزوینیه
مولانا هم فک کنم یه شعر اینجوری داشت اگه اشتباه نکنم
ممنون عزیزم. احتمالا منظورتون این شعر هست از دیوان شمس:
یک پند ز من بشنو خواهی نشوی رسوا
من خمره ی افیونم زنهار سرم مگشا
آتش به من اندرزن آتش چه زند با من ؟
کاندر فلک افکندم صد آتش و صد غوغا
گر چرخ همه سر شد ور خاک همه پا شد
نی سر بهلم آن را نی پا بهلم این را
یا صافیة الخمر فی آنیة المولی
اسکر نفرا لدا و السکر بنا اولی
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
