2777
2789
عنوان

خاطرات دانشگاه

202 بازدید | 4 پست

امروز بعد ۳سال اومدم دانشگاه مدرکمو بگیرم 

گوشه گوشش برام خاطرس استادامو دیدم دوتا از همکلاسیام😭😭

یاد یه خاطره افتادم با یکی از دوستان رفته بودیم دستشویی خلوت بود اون موقع ها خیلی حرف جن و اینا میزدیم 

دیدیم از ته دسشویی صدای اب میاد در دسشوییم بازه هیشکیم نیس اقا مث سگ ترسیدم می‌گفتیم جنه اره خودشه اومدیم بیرون از اون طرفم نگهبان دانشگاه اومد بیرون داشت می‌خندید نگو دسشویی نگهبان پشت دیوار دسشویی دانشجو ها بود اونم اونجا بوده 

عاقل تر از آنیم که دیوانه نباشیم...

منم خاطرات خوبی از دوره کاردانیم و ارشدم دارم.

تو کاردانی ما دانشگاهمون کوچیک بود سلف نداشت.

بچه ها پشت ماشین پیک نیکی کوچیک میاوردن با وسایل قبل از کلاسای اول صبحمون املت میزدیم چقدر میخندیدیم.

شب ساعت 8 استادا دست از سرمون برمیداشتن. پسرا منو تا ایستگاه مترو یا اتوبوس میرسوندن.

ارشد کلاسا رو می پیچوندیم میرفتیم رستوران سنتی. چقدر میخندیدیم.

آره یادش بخیر.

الملک یبغی مع الکفر ولا یبقی مع الظلم از پیامبر اکرم (ص) ترجمه: حکومت با کفر باقی می‌ماند ولی با ظلم نمیماند.

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

منم خاطرات خوبی از دوره کاردانیم و ارشدم دارم. تو کاردانی ما دانشگاهمون کوچیک بود سلف نداشت. بچه ه ...

واقعا یکی از بهترین دوراناست دوران تحصیل

عاقل تر از آنیم که دیوانه نباشیم...
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز