من خودم بچه که بودم رفتیم خونه عموم مهمونی دختر عموم گفت بیا برای عروسکامون لباس بدوزیم تقریبا 8سالم بود دختر عموم رفت چند تا پارچه آورد ما با قیچی بریدیم و لباس دوختیم برای عروسکامون چه ذوقی هم کردیم همون لحظه زنعموم اومد زد رو دستش گفت ای وووااای مامان من پرسید چی شده گفت دکترم گفته به هیچ عنوان نوار بهداشتی استفاده نکنم منم چندتا پارچه تمیز دارم میشورم و اتو میکنم برای ایام قاعدگیم دختر عموم که دو سال از من بزرگتر بود متوجه قضیه شد و بعد که گوشمونو پیچوندن بهم گفت پارچه ها چی بودن ☹️😱😁😆😐😐😐😶😶هر وقت یادم میاد کلی حالم بد میشه و چندشم میشه
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
من بلد نیستم وقتی دلم گرفت ، با کسی درد و دل کنم ، بلد نیستم وقتی بی پناه بودم ، به کسی پناه ببرم ، من عادت کرده ام همه جا قوی باشم ، و این بیشتر از همیشه ضعیفم میکند ...! 💐 تنهایی شیک تره ...! 💐 چه درونم تنهاست ..........