سلام دوستان شبتون بخیر
والا ماجرا اینه که شوهر من اصلا نظر من براش مهم نیس و وقتی یه حرفی رو میزنه باید اون کار رو انجام بدم حالا فرقی نداره یه مسئله جزیی باشه یا مهم
مثلا دو شب پیش پدر شوهرم مریض شد و بردنش بیمارستان، تو شهر خودمون...ما تو شهرستان زندگی میکنیم....من هم تا اینجا بود مرتب رفتم ملاقاتش و چون مادر شوهرمم مریض بود هی میرفتم خونشون کاراشو انجام میدادم و هر کاری که از دستم بر میومد انجام میدادم...حتی شب اول بستری شدن پدر شوهر من به شوهرم گفتم ما شب بخوابیم پیش مامانت گفت خستم و بریم و این حرفا...چون ما خونمون نزدیکشونه گفتم که دخترا برن و راحت باشن....ولی قبول نکرد...
حالا از دیروز پدر شوهرمو بردن مرکز استان بستری کردن چون حالش بدتر شده بود...مادر شوهرمم رفت خونه دخترش که تو همون شهره..گفت اینجوری خیالم راحت تره....حالا از صب شوهرم گیر داده بود بیا اینجا(خودشم رفته پیش باباش) یعنی خونه خواهرم و به مادرم برس....در حالی که خواهر شوهرم جوونه و دو تا دختر بزرگ دم بخت داره که قشنگ مواظب مادرش هستن....منم قبول نکردم گفنم میام ملاقات بابات ولی نمیتونم برم بمونم اونجا....خودشم قرار بود بیاد و بره سر کارش و فردابیاد.... گفتم تو این وضعیت نمیتونم سربار کسی شم و برم بگم چی؟ بکشین کنار بلد نیستین از مادرتون مواظبت کنین؟ اقا سر این موضوع روزگار منو سیاه کرد امروز....