مشکل که از بچگی تو یه خانواده پرتنش که همش دعوا وجنگ کتک کاری بود بزرگ شدم بابام خیلی اذیتم کرد مامانمو اذیت کرد بعد اون از پسرعمم خوشم میومد بهش ابراز علاقه کردم اونم پیامامو به همه ی فامیل نشون داد آبرومو برد تو سن پونزده شونزده سالگی مث دیوونه ها شده بودم چون دختر باآبرویی بودم چادری همه روفامیل روسرم قسم میخوردن
اما اون آبرومو برد هزارتا حرف دیگم پشت سرم زد