2777
2789
عنوان

مرگ (تلنگر)

319 بازدید | 15 پست

هرچی که به این زندگی فکر میکنم ، میبینم تهش نیستی و نابودی هست ، ما داخل قصر زندگی کنیم ،یا داخل یه اتاق ۳*4 چه فرقی می‌کنه...

آخرش مرگ همه ی پنبه های مارو رشته می‌کنه...

بعضی هامون واسه داشتن یه زندگی چه کار ها که نکردیم ، کاش همخون یکبار میمردیم و دوباره زنده میشدیم

با اجازه اسی جان 

به تاپیک آخرم سر بزنین شاید تونستین کمکم کنین

با مردی ازدواج کن که رژت رو پاک کنه نه ریملت رو😉😉😉 بلاخره گل پسرم به دنیا اومد😍😍😍 اگه دنبال پسر دار شدن هستید بیاین تاپیک رژیم پسر دار شدن.

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

ازش میترسم،اما دوستش دارم و شدیدا در آرزوشم

من هرگز از رحمت خدای مهربانم ناامید نمیشم.خداجانم اونی که الان این امضارو میخونه،به همه آرزوهاش برسون💜تا اینجا اومدی اگه دوست داشتی بهم بگو برات صلوات بفرستم

البته تهش نیستی و نابودی نیست،

ما کالبد عوض میکنیم و وارد مرحله جدیدی از زندگی میشیم.

اما این حرفتو قبول دارم که این دنیا ارزش اینکه عمرمونو به مادیات بگذرونیم نداره،

فرصتمون خیلی کمه، باید اندوخته معنوی جمع کنیم برای زندگی بعدیمون.

میدونی اگر شنونده غیبت باشیم هفتاد برابر غیبت کننده گناه کردیم؟!! آره وحشتناکه!! دلیل بیشتر بودن گناه شنونده اینه که به غیبت کننده این جرات رو میده که بازم کارشو تکرار کنه. بیا از همین الان تلاش کنیم اجازه ندیم جایی که حضور داریم این گناه بزرگ اتفاق بیفته.  اولین قدم در برابر غیبت اینه که اصلا اجازه ندیم غیبت صورت بگیره، دوم اینکه اگر اتفاق افتاد ردّ غیبت کنیم،  یعنی از کسی که غیبتش شده دفاع کنیم. حدیث از پیامبر (ص) هست که گفتند کسی که بر برادر مسلمانش منت بگذارد و در برابر غیبتی که از او در مجلسی شنیده دفاع کند خداوند هزار در از شر و بدی را از او در دنیا و آخرت باز می گرداند و اگر دفاع نکند در حالی که قادر بر دفاع است هفتاد برابر گناه غیبت کننده بر او است. حالا سوال پیش میاد که چجوری دفاع کنیم؟ اگر از ویژگیهای ظاهری اون شخص غیبت شد که مثلا چهره ش فلانه ، بگیم اینا که عیب نیست ،عیب اینه که انسان از انسانیت به دور باشه یا گرفتار گناه باشه. اگه از خصوصیات اخلاقی اون شخص غیبت شد که مثلا حسوده یا خسیسه، اینجا سعی کنیم این ویژگی اون شخص رو توجیه کنیم و مثلا بگیم  اینطور نبوده و شاید منظورش این نبوده و صحبتایی مثل این رو بگیم و اگر اون خصیصه قابل توجیه نبود بگیم به هر حال هر آدمی گرفتار خطا میشه، کیه که خطا نداشته باشه ! یا این احتمال رو مطرح کنیم شاید به طور غیرعمد اون رفتار نادرست ازش سر زده. و اگر دفاع مقدور نبود بحث رو عوض کنیم و یا محل و مجلس غیبت رو ترک کنیم، و اگر ترک محل مقدور نبود باید به شکلی مثل بی اعتنایی یا تغییر رفتار نسبت به غیبت کننده نارضایتی خودمون رو نسبت به این عمل نشون بدیم. امام علی (ع) در این زمینه میفرمایند؛ پایینترین حد نهی از منکر و انکار عمل اهل گناه این است که با چهره ای در هم کشیده و ناراضی از عمل آنها با آنها برخورد کرد. و در آخر برای کسی که غیبتشو شنیدیم صلوات بفرستیم یا آیةالکرسی بخونیم یا واسش دعا و استغفار بگیم یا به نیابتش صدقه بدیم...اینجوری حداقل سعی خودمون رو کردیم قدم خیری برای اون شخص برداریم و در حد توان برای گناهی که ناخواسته درگیرش شدیم کاری رو به عنوان جبران انجام داده باشیم...

ما باید پیوسته و منظم به فکر آخر و عاقبتمون باشیم و این در رأس زندگیمون قرار بگیره...

اگه الگوی ما حضرت زهرا باشه تو زندگی،هم این دنیا رو داریم هم اون دنیا رو ، انشاالله هممون آخر و عاقبتمون ختم به خیر بشه.... خدایا به داده و نداده ات شکر

اگه خدا وجود نداشت و من بهش ایمان نداشتم صد در صد خودکشی میکردم چون این زندگی و حتی بهترین خوشی ها هم بی معناست اگه با مرگ تموم بشه،همه چی با الله و جاودانگی معنا پیدا میکنه،خدا میدونه انسان چی میخواد و همون رو هم بهش پیشکش کرده،جاودانگی

یه چیز جالبی شنیدم ،انسان ها در عالم قبل که بودن جادوانه نبودند و شرط جاودانگی اومدن به همین دنیا بوده حتی جنین هایی که مثلا دو ماهه سقط میشن میدونستن که همچین اتفاقی می افته و دنیا رو نمی بینند ولی التماس میکردن برای اومدن به این دنیا چون تا به این دنیا نیای جادوانه نخواهی شد،ما در عالم قبل می دیدیم هر کسی به این دنیا بیادو برگرده و ماموریتش رو انجام بده دیگه تا خدا هست اون هم خواهد بود

پس بهتره شبیه حضرت ابراهیم(ع) باشیم:


گویند: ابراهیمِ پیامبر گوسفندان بى‌شمار و حدود چهل‌هزار چوپان داشت. فرشتگان گفتند: ابراهیم را دل نزد گوسفندان است، خداوند گفت: اکنون امتحانش مى‌کنیم تا خُلَّت و دوستى حق را بدانید. به جبرئیل گفت: برو و به کار‌ پرداز، جبرئیل به شکل مردى خوش‌آواز درآمد و نام «قدّوس» را که ابراهیم دوست مى داشت با نوا بخواند. ابراهیم چون نام دوست را شنید، بیهوش بیفتاد و بى‌قرار گشت و گفت: ثلث گوسفندانم از آنِ تو، یک بار دیگر بخوان. جبرئیل بار دیگر نواى یا «قدّوس» بلند کرد. ابراهیم ثلث دیگر مال خود را بخشید و گفت: بار دیگر بخوان، جبرئیل دوباره زمزمه‌ى یا«قدّوس» سر داد، ابراهیم ثلث آخر گوسفندان را هم بخشید. 

جبرئیل به صورت خود ظاهر شد و گفت: من روح‌القدوسم و احتیاج به هیچ چیز ندارم. همه‌ى گوسفندان را به خودِ تو باز گرداندم. ابراهیم گفت: تو از این راز آگاهى که من آنچه داده‌ام باز نستانم. 

جبرئیل: من شبانى نتوانم و مى‌روم. 

ابراهیم: من نیز همه را دادم و مى‌روم. 

خداوند: اى فرشتگان، دیدید که چرا ابراهیم، خلیل است. 

فرشتگان: امّا او به فرزند وابسته است، او تنها یک پسر دارد و از آن دل برنمى‌کند. 

خداوند: امتحانش مى‌کنم. به ابراهیم در خواب گفت: فرزندت اسماعیل را قربان کن. ابراهیم پذیرفت که در راه دوست تنها فرزندش را قربان کند. 

فرشتگان: او از مال و فرزند دل گسسته ولى از جان خویش چه؟ بدان دلبسته است. 

خداوند: مگر ندیدید که چون در آتش نمرود افکنده شد، جبرئیل پیش آمد و گفت: از من یارى بخواه تا یارى‌ات کنم، گفت: من جز از او یارى نمى‌خواهم، بین من و حق حائل مشو. 

فرشتگان: مقام ابراهیم بس والاست، او از مال و فرزند و جان و همه، جز خدا دل گسسته و مقرّب درگاه و خلیل خدا گشته است .

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز