تاپیکای قبلمو بخونید راجب طلاقمه
بعد اینکه گفت برو و اومدم خونه بابام چند روز بعدش باز مثل سری های قبل زنگ زد گریه مویه ک نفهمی کردم برگرد درستش میکنمو فلان ک گفتم دیگه نمیشه بعدش وکالت طلاق گرفتم ازش تا دیگه نبینمش
اصلاااا از اینکه دارم طلاق میگیرم پشیمون نیستم اصلااا و ابدااا ولی نمیدونم چرا همش پروفایلشو چک میکنم یا وقتی دیدمش تو دفتر اسناد رسمی میخاستم خفش کنم فقط انقدر رفتارای حرص درار داشت مثل میخاست بگه ک خوشحالم درحالی ک تا ناکجا ابادش میسوخت و کاملا مشخص بود
چیکار کنم نسبت بهش بی تفاوت باشم اصلا کلااا فراموشش کنم