اعصابم بدجورداغونه اصلابه منم احترام نگذاشت عین خیالش نیس منوپسرم رفتیم خونشون بالابچم نشسته باتوپ بازی میکردیهوعصبی شدبلندشدبچه روازگوشیش محکم گرفت بعدروکمرش زدمن دیدم گریه کردیهش گفتم چرازدیش حالایروزی میرسه توهم بچه دارمیشی منم بچتومیزنم ناراحت شدم واومدم خونمون ولی دارم حرص میخورم چرادعواش نکردم یایچیزی میگفتم 😡
واقعا انقد رو میدید بهشون ک به خودش اجازه بده همچین کاری کنه؟؟؟؟😐😐😐😐
وا
چ بی‌شعور بایدمیزدی دهنش ب شوهرت بگو ب برادرش بگه
تازه فهمیدم چراخدابهش بچه نمیده بخاطررفتاربدش اخه ی طفل معصوم روچجوری دلش اومددست روش بلندکنه حالااگه فظولی کرده باشه خب ولی بچه نشسته باتوپ بازی میکردسروصدامیکردهمین
روانیع؟
همینجوری یهو پاشد بچتو زد؟؟
باید خون ب پا میکردی اسی
چرا موهاشو نکندی🤯
اصلا همون موقع باید میرفتی بچه تو میگرفتی ازش یعنی چی خق نداره بزنه
پدر مادرم حق ندارن بچه رو بزنن چه برسه به اون😑
اگه من بودم ک*شو با کو*شو یکی میکردم
کل بدنشو کبود میکردم موهاشو میکشیدم تا بفهمه باید احترام بزاره
بعدم من بچه دوستم واس بچه های مردم جون میدم چه برسه بچه خودم اصن به بچه ی حسی دارم خیلی بچه دوستم خیییییلی زیاد
فقط همینو گفتی باید همونجا میزدی از وسط نصفش میکردی تا یاد بگیره دست رو بچه مردم بلند نکنه. به همه بگو کوتاه نبا پیش هرکس رسیدی بگو کنترل اعصاب نداره مریضه بچمو زده
وا چ بی شخصیت تو رفتی خونش مهمونی تو مادر اونی اون حق نداره بچتو بزنه کاش ی چیزی می گفتی بعش
وای وای دارم میترکم
حداقل چندتا حرف خوب آبدار بارش میکردی
ولی یکی از دوستان توکامنتا خوب گفتن هر جا رسیدی پیش همه فامیلا دوستان مادر شوهر خواهر شوهر همهههه بگو زنیکه روانیه کنترل اعصاب نداره بچمو زده
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
