ساعت ده زنگ زدم بهش گفت دو ساعت دیگه میام.برگشتنی یه چیزی میخرم بخوریم منم بچه ها رو خوابوندم خودمم به شدت خوابن میومد هی جلو خودمو گرفتم نخوابم.حالا اومد هیچی نگرفته بود تا دیدم دستاش خالیه قاطی کردم شروع کردم متلک انداختن.گشنمم نبودا ولی اینکه یه حرفی میزنه یادش میره عصبیم میکنه
خرّم آن روز که پرواز کنم تا بر دوست به هوای سر کویش پرو بالی بزنم ❤ ❤ الهی شکرگزار این زندگی هستم که به من بخشیدی؛ به خاطر همه چیزش:تو را شکر بابت آدمهایی که معلم من بودهاند.❤تو را شکر بابت درسهایی که زندگی به من ارزانی داشتهاند.❤تو را شکر برای عشقی که میگیرم، میبخشم و میپراکنم. ❤ ( تایپ کردم گلبهارجون بعد دیدم "ر" جا افتاده)😮