خیلی حس تنهایی میکنم بچه ها :(
خیلی غصه دارم که چرا شوهرم همراهم نیست
خیلی مرد خوبیه .. کاریه .. تا دیروقت سرکاره
به رفاه و خوشحالیم فک میکنه (به شیوه خودش)
ولی اصلا هم کلام خوبی نیست
اصولا حرفی برا گفتن نداره
هر حرفی من میزنم براش سوتفاهم میشه و دعوا راه میفته
سریع جوش میاره
صداشو بلند میکنه
مثل امشب ..
خیلی دلم گرفته :(
دارم گریه میکنم و مینویسم
کسی هست مثل من ؟
یعنی من حقم نبود یه همسر خوش کلام که باهاش حرف بزنم و روزگارم شیرین باشه ؟:((
اکثرا مردا همینطورین
بیشتر تو حرف بزن اونم ب خرف میاد کم کم
الان دقیق بگو سرچی دعواکردید؟
باید روی فن بیانت کار کنی
چند وقت یه بار رابطه دارید ؟ من حس میکنم زنا وقتی رابطه دارن اروم میشن و کمتر حس تنهایی میکنن
منم دقیقااااااا مثل خودتم
فقط کارو کارو کاررررررر
اخرشبم ک میاد بازم تو فکر کارشه
مسئولیت همه چی باخودمه
دریغ از ی چی ک بتونم باهاش مشورت کنم دریغ از همراهی همدردی
کلا دریغ از همهههدچییی
منم همینطور وقتی میاد اینقدر خسته ست که زود حوش میاره دیگه حتی حوصله رابطه هم نداره. میتونه کارشو کم کنه اما نمیکنه
مردا این روزا بس گرفتار کار و بدبختی هستن، اکثرشون اینجورین...نمونه اش هم شوهر خودم...من دیگه غر نمیزنم..هیچی نمیگم...پذیرفتم که اینطوریه...البته اهل دعوا اصلا نیست ولی اهل صحبت و محبت کلامی و این چیزا هم نیست
عزیزم گریه نکن .شوهرمنم از صب تاشب سرجمع ده جمله ام نمیذاره ح بزنم.همش میگه اعصاب ندارم خفه شو😑امروز داشتم درموردش ب مامانش ی تعریفشو میکرذم اومد جلو مامانش ضایم کرد گف دوباره داری پشت من بد میگی😑مامانش هنک بود
مردا سرو ته یه....هستن
شوهره منم همینه همش میگم کاش مجرد میموندم حداقل میگفتم مجردیم و تنهایی برام عادی بود
