خانما من رفته بودم دو روز خونه مامانم نبودم 
طبقه پایین مادرشوهرم میشینم
بعدش اومدم خونه ام شب .شوهرمم از سرکار اومد و جلوی تلوزیون وسط سالن بود و خواب و بیدار بود .منم رفتم توی اتاق شروع کردم  وسایل کمدمو مرتب کردن
یهو دیدم خواهرشوهرم با پسرش بدو بدو اومدن در اتاق رو یهو باز کردن برن از توی وسایل من خط کش بردارند فکر کردند من خونه نیستم جا خوردند یهو منو دیدند منم اون لحظه خیلی ناراحت شدم نتونستم ناراحتیمو نشون ندم و ... بعد خط کش بهشون دادم و رفتن .خواهر شوهرم رفت بالا خونه مادر شوهرم بعد نیم ساعت برگشت اومد در خونه رو زد گریه کرد ببخشید من اینطوری اومدم و اینا من فکر کردم خونه نیستی.هم از دستش ناراحت بودم هم دلم براس سوخت.به نظرتون بد برخورد کردم قیافه گرفتم؟اون وسط شوهرمم از گریه های خواهرش بیدار شد میگفت چرا گریه کرده گفتم نمیدونم از خودش بپرس