ماتوساختمون مادرشوهرم میشینیم خودمون یهخونه دیگه داریم امسال مستاجردرآووردیم گفتم خودمون بریم اونجا اینجا جامون کوچیکه شوهرمم قبول کرده بود مادرشوهرم پرش کردکه نرید واینا اینم اومدگفت خونه رودادم مستاجر منم ازاون روز برا ش غذادرست نکردم باهاش قهربودم امروز اومد مثلاآشتی کنه ازم رابطه میخواست منم پسش زدم گرفت کتکم زد من بااین چیکارکنم آخه